نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  2. @ RESPINA @

    سلام خوبی نغمه جان...ببخشید من مثل همیشه نفر آخرم که تولدتو تبریک میگم امیدوارم موفق باشی....

    سلام خوبی نغمه جان...ببخشید من مثل همیشه نفر آخرم که تولدتو تبریک میگم امیدوارم موفق باشی....
  3. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  4. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  5. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  6. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  7. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  8. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  9. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  10. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  11. @ RESPINA @

    تولد نغمه ايراني عزيز مهربون ترين دختر باشگاه

    منم مثل همیشه نفر آخر تولدت مبارک عزیز....
  12. @ RESPINA @

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های...

    هر نیمه شب کلماتت در پاشویه چشمان من آب تنی می کنند : کاش هنوز هم تابستان شمع دانی های همسایه بود که رنگ به رنگ می شدند از عاشقانه های ساده امان و ما که تمام آسمان را ...پرستو می پوشیدیم … حالا تو نیستی و کنار بال پروانه ها بهار من روبان سیاه زده است تو نیستی و من همیشه...
  13. @ RESPINA @

    فریبا دختری که معلولیت را شکست داد.

    گاهی اوقات آنقدر به آب فکر میکنیم که فراموش میکنیم تشنه ایم. گاهی آنقدر راه رفتن را سخت میپنداریم که از خاطرمان میرود که تنها کافیست برخیزیم....
  14. @ RESPINA @

    کوچه های تنهایی

  15. @ RESPINA @

    سلام انشاالله هر جا هستی خدا پشت و پناهت باشه.....

    سلام انشاالله هر جا هستی خدا پشت و پناهت باشه.....
  16. @ RESPINA @

    سلام خوبی؟ اینم یه فال خیلی قشنگه.... نیت کن بعد بخون... در نهانخانه عرشت صنمی خوش دارم کز سر...

    سلام خوبی؟ اینم یه فال خیلی قشنگه.... نیت کن بعد بخون... در نهانخانه عرشت صنمی خوش دارم کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و می خواره به آواز بلند وین همه منصب از آن حورپری وش دارم گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری من به آه سحرت زلف مشوش دارم گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست...
  17. @ RESPINA @

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌...

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌. مغاك جنبش را زيستم‌. هشياري ام شب را نشكافت‌، روشني ام روشن نكرد: من ترا زيستم‌، شتاب دور دست‌! رها كردم‌، تا ريزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا...
  18. @ RESPINA @

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌...

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌. مغاك جنبش را زيستم‌. هشياري ام شب را نشكافت‌، روشني ام روشن نكرد: من ترا زيستم‌، شتاب دور دست‌! رها كردم‌، تا ريزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا...
  19. @ RESPINA @

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌...

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌. مغاك جنبش را زيستم‌. هشياري ام شب را نشكافت‌، روشني ام روشن نكرد: من ترا زيستم‌، شتاب دور دست‌! رها كردم‌، تا ريزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا...
  20. @ RESPINA @

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌...

    از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌. مغاك جنبش را زيستم‌. هشياري ام شب را نشكافت‌، روشني ام روشن نكرد: من ترا زيستم‌، شتاب دور دست‌! رها كردم‌، تا ريزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا...
بالا