یاریست در خاطرم...
شوریست در سرم
آتشین سهبا ایست در ساغرم
ولی در خاطرش نیست یادم
شاید خیال او همان ستاره ایست که زاده شده از کمند راه شیری وجودم؛
یا تلاقی دو صور است در امتداد آسمان زندگیم...
یاریست در خاطرم...
سکوت است شلوغی و گرمی بازارم؛
آه است نوازنده ی تار و تنبور شب نشینی های دل تنهایم؛...