نتایح جستجو

  1. AsreJavan

    واقعا که منو ...........

    واقعا که منو ...........
  2. AsreJavan

    رمان کژال

    سلام دوست عزیز و مهربان وقتی گذاشت باشه می ذارم
  3. AsreJavan

    ممنون دوست عزیز بابت داستان انشاالله جبران می کنم

    ممنون دوست عزیز بابت داستان انشاالله جبران می کنم
  4. AsreJavan

    رمان کژال

    یه لحظه بعد رسید جلو ما و رو دوتا پاش بلند شد و شیهه کشید .موهای بلند یالش یه حرکت خیلی قشنگ کرد .شایانم زود رفت جلو و دهنه اش رو گرفت و گفت: - آروم با شد تندر، آروم بعد برگشت طرف من و گفت: - کاش اصرار نمی کردم که قدم بزنیم .واقعا معذرت میخوام یه نگاه بهش کردم و خندیدم که بازم...
  5. AsreJavan

    رمان کژال

    دوباره شروع کردیم به قدم زدن و کمی راه رفتیم که یه مرتبه گفت: - دیشب ، اومده بودم تو حیاط درمانگاه ، دیروقت بود همونجور که سرم پایین بود و آروم راه می رفتم گفتم: - مشکلی براتون پیش اومده بود؟ - آره، یعنی نه ایستادم و نگاهش کردم که خندید و گفت : - اومده بودم...
  6. AsreJavan

    سلام زهره خانوم خوبی اهل خوده بوشهری یا گناوه ای هستی ؟

    سلام زهره خانوم خوبی اهل خوده بوشهری یا گناوه ای هستی ؟
  7. AsreJavan

    سلام خوبیی این داستان رو تو سایت مغناطیسی گذاشته میشه اگه من جای شما بودم می رفتم به این دختر...

    سلام خوبیی این داستان رو تو سایت مغناطیسی گذاشته میشه اگه من جای شما بودم می رفتم به این دختر پر رو بی همه چیز حالیش می کردم چه دروغی نوشته بهتره شما یک سری بزنید و ثبت نام کنید تبلیغ سایت خودتون کنید
  8. AsreJavan

    رمان کژال

    آروم گوشه پرده را انداختم و رفتم طرف موبایلم و ورش داشتم .تنها چیزی که به فکرم رسید خان بانو بود .اون حتما کمکم میکرد . یعنی خودش بهم گفته بود که هروقت مسئله ای پیش اومد باهاش تماس بگیرم . تا در موبایل رو باز کردم یه فکر اومد تو سرم .چرا سگهای آبادی به این مرد حمله نمی کنن؟ اونا هر غریبه ای رو...
  9. AsreJavan

    سلام خوبی هم شهری خودم ها مو گناوه ای هستم نوروز اباد چه خبر داداش ما تو یک سایت تمامی بوشهری...

    سلام خوبی هم شهری خودم ها مو گناوه ای هستم نوروز اباد چه خبر داداش ما تو یک سایت تمامی بوشهری ها دور هم جمع میشیم گفت وگو داریم خوشحال میشوم که تو هم بیای اونجا چقدر دلوم خشایی که اینجا هم یک همشهری داروم
  10. AsreJavan

    رمان کژال

    فصل دوم . حدودا یکماه و نیم از اومدنم به اینجا گذشته بود . عموم و خسرو یه بار اومده بودن و بهم سر زده بودن و شب نشده ، برگشته بودن تهران.راستش از اومدن شون خوشحال شده بودم. احساس میکردم یه آدم فراموش شده نیستم .هرچند که خسرو دو سه روز یه بار بهم تلفن می زد و حالم رو می پرسید . بالاخره پسر عموم...
  11. AsreJavan

    سلام خوبی یعنی من این قدر بدم که حاضر نیستی جوابمو بدی اره حقم دارم کارایی که من کردم با تو...

    سلام خوبی یعنی من این قدر بدم که حاضر نیستی جوابمو بدی اره حقم دارم کارایی که من کردم با تو معلومه که ازم بدت میاد با تشکر
  12. AsreJavan

    رمان کژال

    یواش به گلرنگ اشاره کردم که بیاد تو دفترم و خودم جلوتر رفتم .یه خرده بعد اونم اومد .در دفتر رو بستم و اروم بهش گفتم: - با همدیگه اینجا قرار گذاشته بودن؟ سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت . - پس جریان خودکشی ساختگی بود . فقط چندتا قرص خورده بود که بقیه رو گول بزنه؟ سرش رو بلند کرد و گفت : - چاره...
  13. AsreJavan

    رمان کژال

    رفتم تو درمانگاه و پشت میزم نشستم .گلرنگ م اومد وهمونجا کنار میز ایستاد .یه نگاه بهش کردم و گفتم : - حتما نوبت بعدی ، تویی! اون پسره یه جوری بهت نگاه میکرد. سرش رو انداخت پایین و هیچی نگفت . از جام بلند شدم و رفتم طرفش و با دستم سرش رو آوردم بالا و گفتم . - فکر می کنی این کارا درسته؟ اگه الان...
  14. AsreJavan

    رمان کژال

    یه نگاه به لباسش کرد و گفت: - آره اما دست و پا گیره ، روپوش و شلوار راحته. مخصوصا این شلوارای جین .من خیلی دوست دارم که بتونم یه روزی شلوار جین بپوشم، یعنی برام یه آرزو شده نگاهش کردم .یه لحظه تو چشمام خیره شد .برق هزار تا حسرت رو تو چشماش دیدم . از جام بلند شدم برم چایی بریزم که یه...
  15. AsreJavan

    رمان کژال

    - آره ، اما فرقی که کرده اینه که حالا می ذارن تا دیپلم بخونیم - خب ، این اصلا خوب نیست - دانشگاه چه جوریه؟ - یه چیزی مثل دبیرستان اما با جو بازتر - باید خیلی خوب باشه سرم رو تکون دادم که گفت: - شما شوهر ندارین؟ - هنوز نه -...
  16. AsreJavan

    رمان کژال

    - دیگه نمی کنم ، فقط شما چند روز به من وقت بدین . دو روز ، ترو خدا ، جون اون کسی که دوست دارین ، شمام مثل من یه دخترین ، حتما می فهمین من چی می گم - ولی من اینکارهایی که تو کردی نمی کنم - اشتباه کردم ، خودم درستش می کنم ، ترو خدا واقعا نمی دونستم چی بگم ، گلرنگ رو صدا...
  17. AsreJavan

    رمان کژال

    بلند شدم و در رو امتحان کردم .محکم بسته شده بود .هم خودش هم حفاظ بیرونش .پنجره هام همه حفاظ داشت. کمی خیالم راحت شد اما هنوز می ترسیدم .یه مرتبه صدای سگهای ده از اونطرف خونه بلند شد و یه خرده بعدش همه شون حمله کردن اینطرف .از پشت پنجره می دیدمشون .شاید حدود ده تا یا بیشتر بودن اونا، صدای زوزه...
  18. AsreJavan

    رمان کژال

    - واقعا عالیه تو همین موقع صدای در سالن اومد و بعدش صدای پا و بعدش یکی از تفنگچی ها اومد جلو و گفت: - خان بانو پسره حاضره خان بانو تکیه ش رو از مبل برداشت و چرخید طرف تفنگچی و یه سری بهش تکون داد که اونم یه تعظیم کوتاه کرد و رفت . وقتی تنها شدیم خان بانو گفت: - دلش رو...
  19. AsreJavan

    رمان کژال

    هرچی بیرون قلعه حالت باستانی خودش رو حفظ کرده بود، داخل قلعه خودش رو با روز تطبیق داده بود! شیک و مدرن ! همین تضاد، یه همنشینی خیلی قشنگی به بیرون و توی قلعه ایجاد کرده بود !ورودی ساختمان یه سالن خیلی خیلی بزرگ بود که انتهاش دو ردیف پله داشت که طبقه پایین رو به طبقه بالا وصل میکرد ووسط این پله...
  20. AsreJavan

    رمان کژال

    راه کمی سربالایی شد و کم کم از دور صدای آب می اومد . مثل صدای یه رودخونه - کدخدا صدای چیه؟ - رودخونه! یه رودخونه خوب از بغل قلعه رد می شه و می ره - می آد تو ده؟ - نه، از همین جا می ره بغل گندم کاریا - کدخدا اسم خان بانو چیه؟ - همون خان بانو - راستی راستی همه این جاها مال خان...
بالا