نتایح جستجو

خیلی زیبا و جالب بودن.;)

ممنونم که پذیرفتین.... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/601079

فوق العاده بودن....منم با پسرم از این عکسا دارم....میفرستم تا بیاد....;)

فوق العاده بودن.....ممنون.;)

ممنونم که پذیرفتین.... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/601079

ممنونم که پذیرفتین....;)

پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید : خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید زن در حالی که گل رااز دستش میگرفت نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید ! زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده ... است دوست داشتی جای من بودی؟؟ پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : . نه . ولی دوست...

دستتون درد نکنه.....شما فوق العاده زیبا مردونگی ما رو به رشته تحریر در آوردین..... خود ما شاید اصلا بعضیاشو نمیدونستیم.....ممنونم.;)

تنهایم اما دلتنگ آغوشی نیستم . . . خسته ام ولی به آغوشی نمی اندیشم . . . چشمانم تر هستند و قرمز . . . ولی رازی ندارم . . . چون مدتهاست دیگر کسی را ( خیلی ) دوست ندارم

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند . . .

دلم خوش نیست . . . غمگینم . . . کسی شاید نمیفهمد . . . کسی شاید نمیداند . . . کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . . تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی : عجب احساس زیبایی . . . ! تو هم شاید نمیدانی . . . !

تکان می دهد خانه را سالی که می آید . . . سرگرمیِ خوبی ست : تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم و آغاز می شود سال تنهایی . . .

تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .

صف ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﺎﺭﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ: خانوم ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺻﻔﻪ ؟ ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﺷﺎﻃﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﺎﺷﺘﻪ ﺑﺰﻧﻪ !:biggrin:

سالاد الویه از افتادگی و خاکی بودنشه که خودشو جزو سالادا حساب میکنه ! وگرنه دو هیچ از آبگوشت جلوئه !:biggrin:

با سلام.... اگه اهل هنر هستین،یه سر بزنین...ممنون میشم... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/601079

قول همکاری با نقشینه را داده بودم.... نمیخواهم زیرش بزنم همین که کارم تمام شود میروم.... دیگر مرا نخواهی دید....هرگز.

آزارم دادی..... مجبور شدم.... شرمنده.....

[IMG]

باران که می بارد،بی درنگ یاد تو می افتم.... شبها با جای خالی تو در آغوشم به خواب میروم و سحرگاهان با نوازشهای احساس تو بیدار می شوم.... نمیدانم به چه جرمی تنهایم گذاشتی.... نمیدانم اشتباهم کجا بود.... از اینکه در خانه تکانی دلت بیرون گذاشته شدم،ناراحت نیستم... این اتفاق دیر یا زود می افتاد...