نتایح جستجو

  1. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    این دست نوشته رو قبلاً هم گذاشته بودمدوباره برای شما می گذارم: و این جهل همچنان ادامه خواهد داشت زیرا تمدن قادر نخواهد بود جهل را از چهره تاریخ بزداید و جهل به موازات تمدن بر پیکره تاریخ جاری خواهد گشت و آنسان که تمدنی نو پدید آید جهلی نو نیز زاده شود تو گویی این دو همزاد یکدیگرند و تاریخ در...
  2. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    اطمینان ندارم که خدای من وتو یکی نیست ، ولی اطمینان دارم که نگاه من و تو یکی نیست . گذشته از خدایان کاذب ، هر کسی ازقاب چشمان خویش خدای واحد را می نگرد . و تو نیک می دانی که آن خدایی را که مهربان خواندی و خدایی را که جهل را به آن نسبت دادی هر دو یکی است وگر این گونه نبود تو خدایی بی رحم و بی عدل...
  3. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

  4. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    خدا اگر بود، نشان بودنش را در ذات انسان نیز نشاند و برای باور بودنش همان ذات انسان کفایت می کرد . اگر آدمی نیز چون کلاغ بر ذات خویش می ماند در میان خیل خدایان سرگشته نمی شد . حماقت بشر از همان روزی آشکار شد که حقیقت خدای را در درونش کشت و چون تاب نیاورد پوچی حاصل از نبودنش را به ناچار خالق...
  5. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ((یاد من باشد اگر تنهایم ...............)) (( یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ...............)) یاد من باش اگر بی تو چنین تنهایم
  6. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    بزمی در عالم به پاست از ازل اینگونه است صدای هلهله ها را می شنوی ؟ انگار قافله ای کجاوه خدای را بر دست می برد ، اوست که می نوازد ،خوش می نوازد سرمست می شوی ؟ هله می کشند و می دوند ، در زمان جاری می شوند و می روند ، نشانی می دهند ، مستی می کنند و می گذرند .گویی درنگی ندارند. از قرون باید بگذرند...
  7. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    الهی از شر من به تو پناه می برم زیرا من به من نزدیک تر است تا شیطان به من
  8. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    یعنی این رهگذر خفته و خاموش منم ؟ یا دمیدند یک روح پریشان به تنم ؟ من چه بیگانه و مهجور بر این انجمنم رهگذر بودم این خانه نباشد وطنم
  9. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    و این جهل همچنان ادامه خواهد داشت زیرا تمدن قادر نخواهد بود جهل را از چهره تاریخ بزداید و جهل به موازات تمدن بر پیکره تاریخ جاری خواهد گشت و آنسان که تمدنی نو پدید آید جهلی نو نیز زاده شود تو گویی این دو همزاد یکدیگرند و تاریخ در انتها جهلی کار آزموده را به تماشا خواهد نشست ،جهلی نو ظهور که...
  10. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ابله آن بود که اندیشه به دست روحانی شیادی سپرد تا هر آنچه را خواهد با نام دین بر آن تزریق کند و او بر این خماری بماند تا جان دهد . تاریخ مملو است از مردانی که با نام دین بر پیکر دین تیشه زدند و تیشه نبود جز جاهلانی که همراهیشان کردند. راهزن، راهزن است در هر لباسی که می خواهد باشد .آنچه به...
  11. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    دین بر جهل ، قبله بر غیر ، خانه بر آب ، وای بر عمری که بر تباهی گذشت . مسلمانی از سر باید گرفت ،قبله از نو باید گزید ،خانه باز باید ساخت
  12. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    دلی سنگین بر جسمی سبک گران آید .شانه خم کن قلم تا بار دل سبک کنیم .چندگاهی است که ننگاشته ام گلویت خاک خورده است .یکباره سر نکش ، جرعه جرعه از جام دلم بنوش باشد گلویی تازه کنی
  13. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    شب محتاج دگردیسی است چند گاهی است که صدایش به آسمان بلند است ای فرشتگان که پیوسته در تسبیح اویید هم صدا شوید : و خدا بزرگتر از آنست که وصف شود
  14. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    درد قابله دلسوز شعر شاعر است ورنباشد شعر شاعر در دلش خواهد مرد .الهی صبرم را افزون کن وندر پی اش دردت را به جانم انداز
  15. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ای واژگان ای رفیقان بی مانند انسان، ای رقصندگان در بزم او و گریه کنندگان بر غم او و ای بردگان تسلیم آدمی که جور دلش را می کشید. ای جانشینان آدمی بر روی زمین آیا شما را روحی در قالب تن است ؟ آیا چون آدمی لب به سخن گشاید از روح خود بر شما بدمد ؟ به مانند پروردگار که در رو ح آدمی دمید؟ آیا شما...
  16. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    نه آنکه محتاج بر زمین و زمان است اما جاری در زمین و زمان است شاید تا در قاب کوچک چشمان آدمی جای گیرد و در ابعادی که آدمی همه چیز را با آن معنا کند معنی شود یاد همان جمله ملاصدرا می افتم : خداوند بی نهایت است اما به قدر فهم تو گسترده می شود . آری به راستی اینچنین است .او جاری بر جهان است و تو در...
  17. رهگذر*

    چه جالب خوبه من نزدیک تولد دوستان رسیدم البته هیچوقت روز تولدشون نمی رسم یه دوست صمیمی دارم...

    چه جالب خوبه من نزدیک تولد دوستان رسیدم البته هیچوقت روز تولدشون نمی رسم یه دوست صمیمی دارم اسفند تولدش بود من اردیبهشت یادم افتاد همین چند روز پیش بهش تبریک گفتم البته خوب اون عادت داره .قبلا خودش زنگ می زد همون روز تولد یاد آوری می کرد امسال زنگ نزد با یه دو سه ماهی تاخیر تبریک گفتیم بعضیارم...
  18. رهگذر*

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    بیا تا قلب در باران بشوییم وبوی خاک را خوشتر ببوییم بیا بگذر از این ماتم کده ، دیر و کلیسا بیا خالص خدای بی ریای خود بجوییم بیا یاد آوریم یاد سیاوش را گلستان را و آتش را کمند موی لیلی را و مجنون را که تا جان داشت معنا کرد تمام شعر لیلی را و احسان را و عرفان را و ایمان را سخت در خاطر...
  19. رهگذر*

    سلام عزیزم نمی دونستم تولدته وگرنه زودتر تبریک می گفتم حالا با چند روز تاخیر تولدت مبارک عزیزم

    سلام عزیزم نمی دونستم تولدته وگرنه زودتر تبریک می گفتم حالا با چند روز تاخیر تولدت مبارک عزیزم
  20. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    و جمله که خواندم بر سر سرای یک دوست: قال مولای متقیان ، امام العارفین امیر المومنین علی بن ابیطالب (ع): اگر دو نفر در این جهان در کنار هم نشینند و با هم از عشقی پاک و آسمانی بدون آلودگی و غرض های نفسانی سخن گویند ، من نفر سوم خواهم بود الهی لباس عافیت بر تن خستگان بپوشان
بالا