نتایح جستجو

  1. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ددلمان هوای باران کرده ، هوای باران های شمال که بی مقدمه می رفتند سر اصل مطلب، یکهو وسط روز روشن و آسمان آفتابی تا سر بر می گرداندی چشم آسمان خیس بود و زمین نم دار چه دل پری دارد این آسمان شمال شبیه دخترکان دل نازکی است که تا می گویی بالای چشمتان ابروست های های می گریند اما آسمان نجیبی است بی...
  2. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    آدمیزاد که از زندگی خسته گردد بهانه گیر می شود . می خواهد زمین را به زمان بدوزد اما از آنجا که خیاط قابل دهر رخصت نمی دهد سوزنش می شکند و او باز بهانه ای تازه پیدا می کند تا بنشیند و های های گریه کند .بسته به نوع آدمی و حال و اوصافش یا گریه می کند یا گریه نمی کند یا ادای گریستن را در می...
  3. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    امشب دلم هوای زمستان است سرد و طولانی و ساکت . و من از کودکی از سرما گریزان یاد شب های برفی می افتم یاد تمام شبهایی که من از پشت شیشه به تماشای برف می نشستم و آنقدر به آسمان می نگریستم تا سقوط برف به سوی زمین را صعود خویش به سمت آسمان می دیدم .صعودی در لحظه با سرعت بی حرکت نرم و سبک مانند...
  4. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    گفتم خدا /گفت : خدا یعنی خود آ /یعنی به خود آ/خدایش نگه دارد /زیباترین معنای این واژه را به من آموخت
  5. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    چشمانم خسته است از تماشای رهگذرانی که دلم به آنان قرار نیابد و خسته است از گذشتن از تمام کوچه هایی که هیچ تعلق خاطری به آنها ندارم . خسته است از آدمیانی که آنقدر در دریای خویش غرق اند که چون از کنار یکدیگر هم بگذرند یکدیگر را نمی بیندد . دلم به اندازه تمام دلهای خسته خسته است و چشمانم خسته است و...
  6. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    به من بگویید تا بدانم آیا به راستی دنیای آدمیان وارونه گشته است ؟ اگر چنین است چرا آدمیان در سرگردانی خود حیران نیستند ؟ نکند بروی دستان خویش ایستاده اند و از آن روست که وارونگی دنیا را وارونه می بینند ؟ یا این وارونگی از چشمان من است که این گونه دنیا را وارونه می فهمم ؟ نمی دانم . تنها می دانم...
  7. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

  8. رهگذر*

    هر روز با ورود یه آیه قرآن بخونید و شروع کنید...

    به نام نگارنده طومار ابدیت قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید (1) و سوگند به شب در آن هنگام که قرار گیرد (2)...
  9. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    اینجا هم دارد غریبه می شود دارد غریب می شود کلبه ای که روزی رهگذر برای دلش ساخت و خلوتگاهی که برای روزهای دلتنگی اش بنا نهاد خلوتگهی آرام و دور دست، بی هجوم انسان عجیب است آدمی چون او را عالمی دهند خلوت را طلب کند و چون به خلوت گرفتار آید به عالمی پناه برد تا از آن بگریزد من نیز...
  10. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    به نبودنت عادت کرده ام زندگی ، من جاریم در این روز مرگی ،گرچه دلم تو را طلب می کند
  11. رهگذر*

    هر روز با ورود یه آیه قرآن بخونید و شروع کنید...

    به نام نگارنده طومار ابدیت به یقین کسانی که گفتند : (( پروردگار ما خداوند یگانه است )) سپس استقامت کردند ، فرشتگان برآنان نازل می شوندکه :(( نترسید و غمگین مباشید و بشارت بر شما به آن بهشتیکه به شما وعده داده شده است )) فصلت 30
  12. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    دوستی بر من گذشت و با من چنین نجواکرد : گفت : تسلیم غمی گفتم : غم جوهر قلم است و درد قابله دلسوز شعر شاعر ، ور نباشد شعر شاعر در دلش خواهد مرد . گفتم : من بر این غم خدای را شاکرم که سبب سازد قدر نام بردنی او را بر این انجمن یاد کنم گفت : نامت غمگین ترین نامی است که بر گزید ه ای ...
  13. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    آسمان چه بی ستاره ای برای من . سهم من از تو سیا ه چاله های توست ؟ راستی چیستند این سیاه چاله ها؟ رحمت ،زحمت ،حکمت ، مغفرت ؟ یا بی خردی گورکن قابلی چون من ؟ نمی دانم تنها می دانم که من از این سیاه چاله ها به تنگ آمده ام تو نامشان را هر چه می خواهی بگذار
  14. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    اعتراف می کنم که من لایق جانشینی تو بر روی زمین نبودم .دیگران را نمی دانم .آیا تو دل کوچک و شانه های نازک مرا سختتر از قامت سنگی کو هی استوار می بینی ؟ کاش می فهمیدم آنچه را که می بینی .کاش می شد روحت را از من باز ستانی و جسمم را به همان خاکی باز گردانی که روزی از آن زاده شدم .می دانم که اکنون...
  15. رهگذر*

    هر روز با ورود یه آیه قرآن بخونید و شروع کنید...

    به نام نگارنده طومار ابدیت و سوگند به آن روز موعود . و سوگند به شاهد و مشهود .
  16. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    مچ دست چپ / خط خطی/ پشت بام/ قطار /قبرستان/ ..... و هراس دوباره این کلمات در ذهنم نقش می بندند
  17. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    ققنوس گنجشک انسان دلتنگم
  18. رهگذر*

    هر روز با ورود یه آیه قرآن بخونید و شروع کنید...

    به نام نگارنده طومار ابدیت بگو : (( پناه می برم به پروردگار سپیده دم ))
  19. رهگذر*

    هر روز با ورود یه آیه قرآن بخونید و شروع کنید...

    به نام نگارنده طومار ابدیت سوگند به قلم و آنچه می نگارد
  20. رهگذر*

    دست‌نوشته‌ها

    لانه دارد پر می شود از جوجه تیغی های خیره چشمی که هر بار به نیت طعمه ای تازه از خواب بر می خیزند و طاووس های گردن برافراشته ای که هر صبح خود را در خمی از رنگ می غلتانند . بوی رنگ و دود می آید .این لانه ماده شیر کم دارد . "از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست " این سان مرا بس است آن سانم آرزوست
بالا