دلم برای کسی تنگ است
که همچون کودک معصومی،
دلش برای تمام دلم می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد...
دلم برای کسی تنگ است که تا شمال ترین شمال
و در جنوب ترین جنوب همیشه،
در همه جا
_آه با که بتوان گفت_
که بود با من و پیوسته نیز بی من بود...
و کار من ز فراقش
فغان و شیون بود...
کسی که بی من ماند...