نتایح جستجو

  1. *sasa*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خدایا...!!! جای سوره ای به نام " عشق " در قرآنت خالی ست که اینگونه آغاز میگردد : و قسم به روزی که قلبت را می شکنند . . . و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت
  2. *sasa*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مرغ عشق فخر فروشی مکن ... معشوق تو نیز به لطف قفس است که وفادار مانده ... !
  3. *sasa*

    شعر نو

    درد تويي زيرا كلمات تو اندكند و چشمهاي تو بسيارند اين قصه را حرف حرف تو بر پوست من نوشته اي
  4. *sasa*

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد. یار آن که دارد چون تو یاری دارد. او که در هر دو جهان تو را دارد هرگز کی تو را بگذارد.
  5. *sasa*

    .•خنده وطنز•.

  6. *sasa*

    [IMG]...

    [IMG] بی گناهی پای چوبه ی دار می خندید نمیدانست که دوره ضرب المثل ها گذشته!!!
  7. *sasa*

    شعر نو

    نرخ انسان اینـجــــا ، زمین … ارزانــــتر از هـمه چـــــیز ، انــسان ! نـــــرخَش هـــــم بـــــروز نــیست ! امّــــا ، مصـــرفـش تـــــاریـــــخ دارد ! سلام ، تـــــولــــــیدَش ! و انــــــــقضـــایــــــــش ؛ خــــداحــــافــــظ !
  8. *sasa*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    كجا باید رفت؟..... ز كه باید پرسید؟!!! واژه عشق و پرستیدن چیست؟ جان اگر هست چرا در من نیست؟ من كه خود می دانم .. راه من راه فناست قصه عشق فقط یك رویاست ... . اه ای راه سكوت... اه ای ظلمت شب.... من همان گمشده ی این خاکم به خدا عاشق قلبی پاكم.....
  9. *sasa*

    [IMG] ninie varzeshkar:D

    [IMG] ninie varzeshkar:D
  10. *sasa*

    [IMG]

    [IMG]
  11. *sasa*

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    نیایش یعضی از ما آدم ها با خدا و درخواست از او برای حضور در زندگیمان مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند و فرار می کنند...
  12. *sasa*

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش راه آسمان باز است، پر بکش او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟ اگر هیچکس نیست، خدا که هست...
  13. *sasa*

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟ گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند، نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم........
  14. *sasa*

    [IMG]

    [IMG]
  15. *sasa*

    سری داستان های کوتاه

    مطمئن بودم كه مرا اعدام خواهند كرد به همين دليل بشدت نگران بودم. جيبهايم را گشتم تا شايد سيگاري پيدا كنم كه از زير دست آنها كه حسابي لباسهايم را گشته بودند در رفته باشد يكي پيداكردم و با دست‌هاي لرزان آن را به لبهايم گذاشتم ولي كبريت نداشتم. از ميان نرده‌ها به زندانبانم نگاه كردم. او حتي...
بالا