عجب شعری تو گفتی ناشناسا
مهندس،برقی و گشتی تو نالان!
یکایک کرده ای چالش تو یاران
کنون من هم کشم چالش شما را
کجای سرزمینم هستی ای دوست؟
کجا دارد چنین طنازی ای دوست؟
بگو جانم که تابستان امسال
بباشد چندمین گرمای هر سال؟(1)
گمانم تجربه بسیار داری
از عشق و عاشقی و بیقراری
عجب کرده غلط آن دخت...