نتایح جستجو

واقعا از نظرات دوستان دارم بهره مند میشم.نمیدونستم اینقدر ویژگی های خوب دارم.:D

من ندارم حال خوش ای رحمتی گیر مده بر بنده امشب رحمتی:cool:

برو ای رحمتی جان خود سیه کن که من باشم خودم عند سیه کار

جناب رحمتی اوضاع داغونه.همه دوستان من سالی یه بار سر میزنن باشگاه.دوستانی هم که هستن لطف بی نهایت نسبت به بنده دارن.:D

تشکر من نمایم از شما، دوست بدان لطفی که کردی مهربان دوست

تا زمانیکه نیاید باران رحمتی قید سبیلت را بزن:mad:

همچنان تار سبیلت باقی است رحمتی قول تو یادت نرود:D

دیدی ای یار نباشم چه شود؟ رحمتی جان همه جا یخ بشود یخ بشود:منظور شاعر سوت و کور شدن می باشد.

سلام بر همه و i am عزیز. مرسی از دعوتت بنظرم کتاب خرمگس نوشته لیلیان اتل وینیچ کتاب مناسب و جذابی برای خوندن باشه.

نه بابا.من بی احساس ترین آدم روی کره زمینم.:D از این استادا که یکیشون به تور من خورد.درس فرآیندهای تولید داشتم.میانترمم از 6 نمره 5 شدم.بعد پایان ترم امتحانش از این ریزشیا بود.من از 14 نمره 5 گرفتم و نمرم 5 رد شده بود. :razz: بعد اعتراض که زدم و با استادم که صحبت کردم گفت تو میانترم نداشتی...

البته من خوابگاهی نبودم. رشته ما همه بچه هاش با هم خیلی مچ بودن.یه دانشگاه بود و یه رشته ما.هر گندی تو دانشگاه زده میشد بچه های رشته ی ما رو متهم میکردن.:D

کیو؟؟؟؟

یه بار امتحان میانترم استاتیک داشتیم.چون جمعیت هم زیاد بود فاصله بین بچه ها کم بود.این استاد ما هم یه سوالایی عجیب غریب داده بود.منم یه چیزایی نوشته بودم.دیدم یه پسره که نزدیکم نشسته بود اشاره کرد که یواشکی برگمو بدم اونم بنویسه.آقا ما نشستیم هی روی برگه چکنویسمون خط خطی کردن تا این پسره برگه ما...

برای من یه دنیای دیگه ای بود.خیلی خیلی تغییر کردم تو اون دوران. انشالله;)

دوران داشنجویی فوق العادس.یکی از بهترین دورانای زندگی آدمه.شما ها که هنوز دانشجویین حالشو ببرین.خوشبحالتون

رحمتی گویم به تو تبریک بسیار چنین عیدی تو باشی شاد و سرحال

مبارک باشدت این عید مجید جان دلت شاد و لبت پر خنده ای جان

جاتون خالی اخوی:biggrin:

ما بچه هامون تو همه زمینه ای خیلی فعال بودن. دقیقه به دقیقه میرفتن حراست.:biggrin: یکی از فعالیتای مهم و پر ارزششون برگزار کردن مراسمهای شبانه پارتی در .....بود.:biggrin:

سلام به همگی آقا ما ترم اول فیزیک 1 داشتیم.استادش یه پسره بود متولد 60.اینقدرم چشم چرون و هیز بود که نگو.بچه های رشته ما هم همه فعال.کلاس 70 نفر بود تقریبا نصف پسر نصف دختر. پنجره های کلاس ما جوری بود که آفتاب بچه ها رو اذیت میکرد و نمیتونستیم تابلو رو درست ببینیم.بعد هی بچه ها میرفتن کرکره رو...