نتایح جستجو

مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه: زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه...

بیاین زیر کرسی داغ شین

يه روز يه خانوم حاجی بازاری خونه ش رو مرتب کرده بود و ديگه می خواست بره حمام که ترگل ورگل بشه برای حاج آقاش. تازه لباس هاش رو در آورده بود و می خواست آب بريزه رو سرش که شنيد زنگ در خونه رو می زنند. تند و سريع لباسش رو می پوشه و می ره دم در و می بينه که حاجی براش توسط يکی از شاگردهاش ميوه فرستاده...

قصه بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

:D:D ادبیات نه املاااااااا

من شوووووووووووووووووووووووووووووووووار می خواااااااااااااااااااااام :cry::cry::cry::cry::cry:

آرام دیر گفتی شرمنده !

پس یزید که می گن تویی؟:mad::mad::mad::mad:

شوهررررررررررررررررررررررررررررررررر :w40::w40::w40::w40:

دیگه چیزی میل ندارین؟؟؟؟

آرام یکم تحویلت گرفتما ............... واست چای تو ایتکان شیک ریختم ..... بابا دون کن دیگه ! نگار بلد نیس!!!!!!!!

این واسه آرام جون اینم واسه ما

اینم آجیل داغ

آرام جان این انارا رو هم شما زحمتشو بکش

به به می بینم که همگی گشنه اید ! چشم اساعه !!!!!

خواهش قابلی نداشت !:thumbsup:

سلام بر همگی ! کرسیو روشن کردم ! بفرمایین گرم شین ! چی میل دارین؟ آجیل، چای یا میوه؟؟؟؟

حقا که فشی جون خیلی شیطونی پسری !!!!!

گفتم امان از دست این دخترا که فشی ما رو اسیر کردن ! اووووووووووووف