ميان تاريکي
ترا صدا کردم
سکوت بود و نسيم
که پرده را مي برد
در آسمان ملول
ستاره اي مي سوخت
ستاره اي مي رفت
ستاره اي مي مرد
ترا صدا کردم
ترا صدا کردم
تمام هستي من
چو يک پيالهء شير
ميان دستم بود
نگاه آبي ماه
به شيشه ها مي خورد
ترانه اي غمناک
چو دود بر مي خاست
ز شهر زنجره ها
چون دود مي لغزيد
به روي...