نتایح جستجو

زلف تو به فتنه باز بیرون آمد آن کار که داند که کجا انجامد آرام دهش دو روز در زیر کلاه باشد که از این فتنه فرو آرامد

بیانیه سفارت ایران درباره دختر مصدق به گزارش مشرق، در پی انتشار برخی مطالب در خصوص «خدیجه مصدق» فرزند مرحوم دکتر محمد مصدق نخست وزیر پیشین ایران و وضعیت اسفبار وی در آسایشگاهی در سوئیس سفارت ایران در این کشور بیانیه‌ای صادر کرد. سفارت ایران در برن ضمن صدور بیانیه‌ای در این خصوص اعلام...

حافظه ام یاری نمیده (می 2008) :w01:

تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است محراب دل و قبلهٔ احرار کج است ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم آن قبله ماست گرچه بسیار کج است

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم آهسته ز فرقت تو فریاد کنم وقت است که دست از دهن بردارم از دست غمت هزار بیداد کنم

همچو بالات بگویم سخنی راست ترا راستی را چه بلائیست که بالاست ترا تا چه دیدست ز من دیده که هردم گوید کاین همه آب رخ از رهگذر ماست ترا

شبی که راه هم آه آتش افشان را ز دود سینه کنم تیره چشم کیوان را ببر طبیب صداع از سرم که این دل ریش ز بهر درد فدا کرده است درمان را

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست مرغ دل من در شکن زلف دلارام یا رب چه تذرویست که در چنگ عقابست

یک جرعه هر آنکه از می ما نو شد عیب و هنر تمام عٰالم پوشد ما صاف دلان کینه نداریم ز مهر خون در دل ما ز مهر دشمن، جوشد

بار دیگر زنگ‌خطر برای تجرد 11 میلیون جوان ایرانی به صدا در آمد. محمود گلزاری –معاون وزارت ورزش و جوانان- در گفتگویی با ارائه این آمار نسبت به تبعات و پیامدهای رفتن به سمت تجرد قطعی هشدار داده است. به گزارش فرارو، آخرین آمارهای سازمان ثبت احوال کشور حکایت از آن دارد که، تعداد 12 میلیون و...

چرا کادر سمت چپ صفحه اصلی که شامل اطلاعات آخرین تاپیک ها ، آخرین پست ها و آخرین نوشته های وبلاگ میشد دیگه وجود نداره و چرا یک نظر خواهی نکردید حداقل برای حذفش؟

نایی بر من به خانه‌ای شورانگیز وانگه که بیایی به هزاران پرهیز چون بنشینی خوی بدت گوید خیز ناآمده بهتری تو چون دولت تیز

یاران به سماع نای و نی جامه‌دران ما، دیده به جایی متحیر نگران عشق آن منست و لهو از آن دگران من چشم برین کنم شما گوش بر آن

یارت نکند به مهر تمکین ای دل او نیست حریف، مهره بر چین ای دل از یار سخن مگوی چندین ای دل خیز از سر او خموش بنشین ای دل

ای دوست اگر صاحب فقری و فنا باید که شعورت نبود جز به خدا چون علم تو هم داخل غیر است و سوی باید که به علم هم نباشی دانا

شعر باید سنتی باشه و منم جواب آخرین شعر سنتی رو میدم تا بود چنین بود و چنین است جهان از حادثه دهر کرا بود امان بلقیس اگر به ملک جاویدان رفت جاوید تو مانی ای سلیمان زمان

دیدم دیدم که هرچه کردم کردم دیدم دیدم که هرچه کشتم چیدم از چهره جان غبار تن چون رفتم دیدم دیدم که پای تا سر دیدم

تن در غم هجر داده بودم همه شب و از انده تو فتاده بودم همه شب سر بر زانو نهاده بودم همه شب گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب

شاها ملکا همه ثناگوی تواند خوشخو ملکی فتنه خوشخوی تواند یک شهر به جان و دل هوا جوی تواند باز آی که در آرزوی روی تواند

صبحونه هم میخوردی میومدی باشگاه :D