هراس از مرگ
هراس از مرگ
من تا اواسط دوره دبستان از تاريکي ميترسيدم! هراس داشتم بدون روشن کردن چراغ به حياط خانه بروم. اما وقتي چراغ را روشن ميکردم، همهجا را که نور ميگرفت و ابهامات برطرف ميشد، ديگر از گام گذاشتن در حياط هيچ واهمهاي نداشتم... اين همان حياطي بود که روزها ساعتها با اشتياق...