نتایح جستجو

هی دور می شوی پرهیز می کنی کنار می کشی چرا؟ گاهی کمی آلودگی... بد نیست گاهی کمی آلودگی از اندوه آدمی می کاهد خیلی ها خیلی وقت است... که رویاهای خود را در ایستگاهی دور جا گذاشته اند به عمد آمده اند زندگی کنند می گویند بی خیال هرچه که بود و بی خیال هرچه که هست. تو هم مثل خیلی ها از اشتباه نترس...

هر بار خواست چای بریزد نمانده ای رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای تنها دلش خوش است به اینکه یکی دو بار با واسطه "سلام" برایش رسانده ای حالا صدای او به خودش هم نمیرسد از بس که بغض توی گلویش چپانده ای دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است گفتند باز روسری ات را تکانده ای میخندی و برات مهم نیست ... ای...

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

می روم حسرت دریای مرا دفن کنیداهل دیـــروزم و فردای مرا دفـن کنیدلـحدم را بگذارید بــــه روی لـحدمشـال ابریشم لیلای مرا دفن کنیدایل من مرده کسی نیست که چنگی بزندوقت تنـــگ است بخـــــارای مرا دفن کنیدصخره ام،صخره که دلتا شده از سیلی روددل که خـوب است فقط "تا"ی مرا دفن کنیدتا پر از روسری و سیب...

no body love me so I am ALONE so GOD BYE for ever

برخیز به خون دل وضویی بکنیم در آب ترانه شتسویی بکنیم عمر اندک فرصت خموشی بسیار تلخ است سکوت ؛ گفتگویی بکنیم قیصر امین پور

خدایا آسمانت چه مزه ایست ؟؟؟؟ من تا به حال فقط زمین خورده ام!!!!!

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ////// وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود....

جالبه !!!!:smile:

ساده نیست گذشتن از کسی که گذشته هایت را ساخته است ... تاوان دلتنگی را چه کسی پس می دهد ؟؟؟

بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند ... نمی خواهم کسی شال گردن اضافی اش را دور گردن احساسم بیاندازد ........!

چه فرقی می کند ... پشت میله ها باشی یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن ..... وقتی که آرزوهایت ؛ در حیس باشند !!!!

ما زن شدیم...نــــــه برای در حسرتــــــ ماندن یک بوسهبلـــکه برای خلــــق بوســـه ای از جــــنس آرامــــــشما زن نــــشدیم ...که هم خوابـــــ آدم های بــی خواب شویمما زن شدیم...کــه بـــرای خوابــــــ کســـی رویـــــا شویــــمما زن نـــــشدیم...که در تنهاییمان حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشیم...

ما زن شدیم...نــــــه برای در حسرتــــــ ماندن یک بوسهبلـــکه برای خلــــق بوســـه ای از جــــنس آرامــــــشما زن نــــشدیم ...که هم خوابـــــ آدم های بــی خواب شویمما زن شدیم...کــه بـــرای خوابــــــ کســـی رویـــــا شویــــمما زن نـــــشدیم...که در تنهاییمان حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشیم...

شب هایم میگذرد... بدون اینکه دلم هواى آغوشت را داشته باشد... آغوشت ارزانى دیگران…! من مهمان پاهاى بغل کرده ام هستم و این آرامش را حتى با "تو" عوض نمیکنم…

قا! شما مرگ مرا نديده ايد؟ نديده ايد گوشه ي اين شعر دستفروشي كتابهاش را با كمي اسب حراج گيسوي زني كه بر زخم شيهه مي كشيد ديده بود از توي كتاب زده بود بيرون و براي فصل بعدي

پس تکلیف ما گیاهپزشکیا چیه؟ کلامون پس معرکه ست؟

ای که از کوچه معشوقه ی ما میگذری بر حذر باش که سر میشکند دیوارش.....!!!

درد اينا رو ماها مي فهميم كه هنوز بوي جنگ ميده تنمون! ما مي فهميم شهيد يعني چي ؟ جنگ يعني چي ؟ بمب وموشك و خمپاره يعني چي؟ ماها هنوز داغ داريم.... ماها هنوز در گير جنگيم!!!الان ديگه كسي نميدونه شهيد گمنام يعني چي؟ سرباز بب سر وطن يعني چي؟ اونوقت يه آدمايي ميان ميخندن به وضعيت شهري خرمشهر و...

وقتي بچه آدم ناخلف باشه؛ يعني همين كه واسه والدين راه چاره اي نمي زاره!!!!:D