نتایح جستجو

  1. FA-HA

    رمان نوژن

    در مقابل دختر تپل وبا ‌نمکی در کلاس داشتیم به اسم کتایون تحریریان که در لجبازی آشکار و با مزه‌ای با همین دارا مشگاتی نیا بود.همیشه سر هر مساله‌ای در کلاس یکی‌ از این دو بحثی‌ را به میان...
  2. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سواد قريه راهي بود چشم هاي ما پر از تفسير ماه زنده ي بومي شب درون آستين هامان مي گذشتيم از ميان آبكندي خشك از كلام سبزه زاران گوش ها سرشار كوله بار از انعكاس شهر هاي دور منطق زبر زمين در زير پا جاري زير دندان هاي ما طعم فراغت جا به جا مي شد
  3. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    تشنه ي زمزمه ام مانده تا مرغ سر چينه ي هذياني اسفند صدا بردارد پس چه بايد بكنم من كه در سخت ترين موسم بي چهچه ي سال تشنه ي زمزمه ام؟ بهتر آن است كه برخيزم رنگ را بردارم روي تنهايي خود نقشه مرغي بكشم
  4. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    يك پنجره براي ديدن يك پنجره براي شنيدن يك پنجره كه مثل حلقه چاهي در انتهاي خود به قلب زمين مي رسد و باز مي شود به سوي وسعت اين مهرباني مكرر آبي رنگ يك پنجره كه دست هاي كوچك تنهايي را از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي كريم سرشار مي كند و مي شود از آنجا خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان كرد يك...
  5. FA-HA

    سلام ممنون

    سلام ممنون
  6. FA-HA

    رمان نوژن

    یک روز تنها در سلف نشسته بودم و داشتم از بیکاری جزوه‌ام را مرور می‌کردم.آن روز استاد نیامده بود و مجبور بودم تا شروع کلاس بعدی منتظر بمانم.دو تا از دختر‌ها که ظرف ناهار و...
  7. FA-HA

    رمان نوژن

    فصل اول تا وقتی‌ بچه بودیم همه چیز خوب و قشنگ و عالی‌ بود.نه غمی، نه غصه ای.همه جور ادا‌یی‌ در می‌‌آوردیم و همه جوره هم نازمان خریدار داشت.من، هاله و هاتف،همه در همین خانه،...
  8. FA-HA

    رمان نوژن

    فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش/ گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربای همه آن نیست که عاشق بکشند/...
  9. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    در شب كوچك من، افسوس باد با برگ درختان ميعادي دارد در شب كوچك من دلهره ي ويراني است فروغ
  10. FA-HA

    رمان نوژن

    رمان نوژَن نويسنده : فوژان برقيان تعداد فصل ها : 22 416 صفحه
  11. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق كه نامي خوش تر از اينت ندانم وگر هر لحظه رنگي تازه گيري به غير از زهر شيرينت نخوانم تو زهري، زهر گرم سينه سوزي تو شيريني، كه شور هستي از توست شراب جام خورشيدي كه جان را نشاط از تو، غم از تو، مستي از توست
  12. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    تو آمدي ز دور ها و دور ها ز سرزمين عطر ها و نور ها نشانده اي مرا كنون به زورقي ز عاجها، ز ابر ها، بلور ها مرا ببر اميد دلنواز من ببر به شهر شعر ها و شور ها به راه پر ستاره مي كشانيم فراتر از ستاره مي نشانيم نگاه كن من از ستاره سوختم لبالب از ستارگان تب شدم چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل ستاره چين...
  13. FA-HA

    دفتر تالار داستان

    سلام من مي خوام يه رمان به اسم نوژن بزارم از خانم فوژان برقيان مي خواستم ببينم چه طور مي شه يه تاپيك باز كرد تا حالا اين كارو نكردم
  14. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    ديده مي دوزم به دنيايي كه چشم پر فسون تو همچنان در ظلمت رازش گرد آن ديوار مي سازد فروغ
  15. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    من تشنه صداي تو بودم كه مي سرود در گوشم آن كلام خوش دلنواز را چون كودكان كه رفته ز خود گوش مي كنند افسانه هاي كهنه ي لبريز راز را
  16. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    مي دانم سبزه اي را بكنم خواهم مرد مي روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم راه مي بينم در ظلمت، من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت پرم از راه، از پل، از رود، از موج پرم از سايه برگي در آب چه درونم تنهاست
  17. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    دست از دامان شب برداشتم تا بياويزم به گيسوي سحر خويش را از ساحل افكندم در آب ليك از ژرفاي دريا بي خبر
  18. FA-HA

    سلام.

    سلام.
  19. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    بايد امشب بروم بايد امشب چمداني را كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم و به سمتي بروم كه درختان حماسي پيداست رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند يك نفر باز صدا زد سهراب كفش هايم كو؟
  20. FA-HA

    مشاعرۀ سنّتی

    شهري است در كناره آن شط پر خروش با نخل هاي در هم و شب هاي پر ز نور شهري است در كناره ي آن شط و قلب من آنجا اسير پنجه ي يك مرد پر غرور فروغ (يادي از گذشته)
بالا