DDDIQ
پسندها
21,184

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به سرنوشت بگویید ...
    اسباب بازی هایش بی جان نیستند
    آدمند
    می شکنند
    آرامتر ...
    محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
    روی گل شما به سرخی انار
    شب شما به شیرینی هندوانه
    خندتون مانند پسته
    و عمرتون به بلندی یلدا
    شب یلدا مبارک
    درود بر صدیقِ عزیز....

    هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها!

    یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران!
    :gol::gol::gol:
    سلام صدیق جان، کم پیدا شدی دلم واست تنگ شده بود.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    پ ن::smoke:
    شدیدا به گل و گیاه علاقه مند شدیم:whistle:
    شب چله خوبی داشته باشین
    برایت چه بخواهم زخدا؟
    بهتر از اینکه خودش پنجره باز اتاقت باشد
    عشق محتاج نگاهت باشد
    خلق لبریز دعایت باشد
    و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد که همین نزدیکیست
    من بهترین یلدا ها را برایت ارزومندم
    تنها چند دقيقه ناقابل مى تواند از يک شب عادى، شب يلدا بسازد؛
    ولى با هم بودن است که آن را نيک نام کرده و در تاريخ ماندگار شده است.
    پیشاپیش شب یلدا مبارک
    پاییز ثانیه ثانیه می گذرد ، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
    تمام برگ های رقصان برایت آرزوهای خوب دارد.
    عمرت یلدایی ، دلت دریایی ، روزگارت بهاری
    یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم ...
    روی گل شما به سرخی انار
    شب شما به شیرینی هندوانه
    خندتون مانند پسته
    و عمرتون به بلندای یلدا

    پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
    تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
    عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری
    یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم . . .

    سلام صدیق جان، کم پیدا شدی دلم واست تنگ شده بود.
    آخـــــــر ِ پاییــــــز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجـــــــــه ها !!

    بشمـــــــــــار ، تعداد ِ دل هایی را که به دست آوردی !

    بشمـــــــــــار ،تعداد ِ لبخند هایی که بر لب ِ دوستانت نشاندی !

    بشمـــــــــــار ، تعداد ِ اشک هایی که از سر ِ شوق و غم ریختی !

    فصـــــــــل زردی بود ، تو چقدر سبــــــــــــــز بودی ؟

    جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .

    پیشاپیش یلــــــــدات مبارک صدیــــــــق جان ِ عزیزم ؛ سپـــــــــــاس از محبتت . . .

    ❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄

    :gol::gol::gol:
    شب یلدا نزدیک است؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛
    شبى که طراوت هندوانه هاى تازه تابستان به سرماى دستان زمستان هدیه مى شود ....و داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود...



    یلدا نام‌ فرشته‌ای‌ است، بالا بلند. با تن‌پوشی‌ از شب‌ و دامنی‌ از ستاره. یلدا نرم‌نرمک‌ با مهر آمده‌ بود...
    با اولین‌ شب‌پاییز و هر شب‌ ردای‌ سیاهش‌ را قدری‌ بیشتر بر سر آسمان‌ می‌کشید
    تا آدم‌ها زیر گنبد کبود آرام‌تر بخوابند. یلدا هر شب‌ بر بام‌ آسمان‌ و در حیاط‌ خلوت‌ خدا راه‌ می‌رفت‌ و لابه‌لای‌ خواب‌های‌ زمین‌ لالایی‌اش‌ را زمزمه‌ می‌کرد. گیسوانش‌ در باد می‌وزید و شب‌ به‌ بوی‌ او آغشته‌ می‌شد.
    یلدا شبی‌ از خدا پاره‌ای‌ آتش‌ قرض‌ گرفت. آتش‌ که‌ می‌دانی، همان‌ عشق‌ است. یلدا آتش‌ را در دلش‌ پنهان‌ کرد تا شیطان‌ آن‌ را ندزدد. آتش‌ در وجود یلدا بارور شد.
    فرشته‌ها به‌ هم‌ گفتند: «یلدا آبستن‌ است. آبستن‌ خورشید. و هر شب‌ قطره‌قطره‌ خونش‌ را به‌ خورشید می‌بخشد و شبی‌ که‌ آخرین‌ قطره‌ را ببخشد، دیگر زنده‌ نخواهد ماند.»
    فرشته‌ها گفتند: فردا که‌ خورشید به‌ دنیا بیاید، یلدا خواهد مُرد.
    یلدا همیشه‌ همین‌ کار را می‌کند؛ می‌میرد و به‌ دنیا می‌آورد. یلدا آفرینش‌ را تکرار می‌کند.
    راستی، فردا که‌ خورشید را دیدی، به‌ یاد بیاور که‌ او دختر یلداست‌ و یلدا نام‌ همان‌ فرشته‌ای‌ است‌ که‌ روزی‌ از خدا پاره‌ای‌ آتش‌ قرض‌ گرفت.

    «عرفان نظر آهاری»
    از کتاب هر قاصدکی یک پیامبر است
    سلام مهندس احوالات نه خسته/یه فضای چند متری اضافه اوردم بعد به خودم گفتم خب اینجارو هم کمد میذاریم یه فلاور باکسم میذاریم تنگش/یه ان یاد امضات افتادم:cry::D
    اولین روز بارانی را بخاطر داری؟
    غافلگیر شدیم
    چتر نداشتیم
    خندیدیم
    دویدیم
    و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم!
    دومین روز بارانی چطور؟
    پیش بینی اش را کرده بودی
    چتر آورده بودی
    من غافلگیر شدم
    سعی میکردی من خیس نشوم و شانه ی سمت چپ تو کاملا خیس بود.
    سومین روز چطور ؟
    گفتی سرت درد می کند.حوصله نداشتی سرما بخوری
    چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
    و شانه ی راست من کاملا خیس شد
    و چند روز پیش را چطور ؟
    به خاطر داری ؟
    که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های
    چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
    فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم،
    تنها برو!!!
    (دکتر علی شریعتی)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا