دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عزیزم خیلی ممنونم ازپیام تبریکت لطف کردید
    مهدیه باز ک غیب شدی...
    دوباره تاپیک بزنم برگردی؟؟؟؟:surprised:
    قدم نورسیده فردا مبارک میشه :gol:

    بازگشت خانوم دکتر غزاله بعد 7روز:D
    ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه . تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بیندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید . دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چندساعته بیدار نشده . یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب...

    این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند . دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی ما رونمی فهمند و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما میکنند
    هنوز هم وقتی پیچ کوچه را رد میکنی قلبت تندتر میزند که نکند دیر کنی و اخم کنم؟!
    چه ساده لوحانه.....
    من عجیب دوستت داشتم
    آه...خیلی وقت است راموشت شده ام زیبا
    ای روزگار
    من راههای نرفته
    بسیار دارم
    اما با تو یکی زیادی راه آمده ام !!

    گیله مرد میگفت : حسِ خوشایندِ " داشتن یک دوست خوب " بیش از چیزیه که بشه توصیفش کرد؛

    این حس خوب رو برات آرزومندم ...

    خــدايـــــا

    ميـــشـــه ايــنـــورم يـــه نــگـــاه بـــنـــدازى !

    دلــــم قـــد يـــه دنـيــــا کـــه نـــه

    قـــد بـــزرگـــى خـــودت گـــرفــتـــه ...
    ینی هرچی فکر کردم نفهمیدم با فوتوشاپ ورژن چند همچین کاره حرفه ای درست کرده!!!

    حوا دوباره سیب بچین و گناه کن




    خود را برای رفتنمان رو به راه کن




    ما طرد گشته ایم چه اینجا چه از بهشت




    حوای من دوباره بیا و اشتباه کن




    اینجا تمام ثانیه ها لنگ میزنند




    آنسوی مرگ خانه دل را به راه کن




    برخیز تا زپیله تن پر زنیم و بعد




    با هر سپید خود غزلم را سیاه کن




    تا کی گریز و دلهره و حسرت و فغان




    حوا دوباره سیب بچین و گناه کن
    سلام دكتر جووووووووووووووونيييييييييييييييييي
    خوبي؟خوبم
    چرانيستي پس؟چراهروقت من ميام تونيستي؟بعد10روز اومدم توهم نيستي؟
    ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺳﯿﺎﻩ
    ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ
    ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ
    ﺍﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ،
    ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﻨﺎﮎ
    ﺩﺭﺧﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﻩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
    ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ
    ﺁﻭﺍﺯ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ
    ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ !!!
    ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺳﯿﺎﻩ
    ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ
    ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
    ﺻﻮﺭﺕ ﺯﺧﻤﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ
    ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﻗﻔﺲ
    ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ؟
    ﮔﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ..
    ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺁﻭﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ
    ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ.
    ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺳﯿﺎﻩ
    ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ
    ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ
    ﺍﺯ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﻣﺎﺗﻢ ﺯﺩﻩ
    ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﮏ ﭼﮏ ﺑﺎﺭﺍﻥ
    ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ
    ﺭﻭﯼ ﺳﻘﻒ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺷﺐ.
    ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺳﯿﺎﻩ
    ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ، ﻭﺭﻕ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﺮﮒ ﺑﺮﮒ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ.......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا