وقتـی یه زن سیگار کشید
یعنــی دیگه گریه جواب نمیده
و وقتی مــردی اشک ریخت
بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته
::
::
دیشب دوباره آمدی به خواب من،
دیدار خوب تو،
تا کوچه های کودکیم برد پا به پا،
شاد و شکفته اما،
فارغ ز هست و نیست،
یک لحظه دست تو از دست من رها شد و خواب از سرم پرید
پرده بر گیر که من یاد توأم
عاشقم، عاشق رخسار توأم
اشوه کن ناز نما لب بگشا
جان من، عاشق گفتار توأم
بر سر بستر من پای بگذار
من دلسوخته بیمار توأم
عاشقی سر به گریبانم من
مستم و مُرده ی دیدار توأم
گر کُشی یا بنوازی، باز هم
عاشق و یار وفادار توأم
هر که بینم که خریدار تو است
من خریدارِ خریدار توأم