@ RESPINA @
پسندها
3,884

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلااام عزیز دل
    چطوری حمیددددد ؟
    کجایی بابا سر نمیزنی به ما
    قربونت عزیز خیلی خوشحالمون کردی
    بیشتر بیا ...چه خبرا ؟
    تموم کردی درسو ؟
    ایشالا که موفق باشی
    سلام عزیزم...
    خوبی بابا..؟؟؟چه خبرا...؟ای بابا زندګیه دیګه؛پستی و بلندی داره....
    تو چطوری...از بچه ها چه خبر....؟وحید د..ه.........!!!سهراب شدی شاعر...البته یادم میاد همیشه از سهراب مینوشتی.....
    خوب چه خبرا حمید جان....؟سلامتی..
    برات آرزویه موفقیت میکنم...موفق باشی...
    من فیزیک خوندم
    ولی تو باشگاه تو تالار ادبیات و زبان انگلیسی بیشتر فعالیت میکنم
    علاقه زیادی به شعر و ادبیات دارم
    آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

    مترلینگ
    ---

    جمله قشنگیه نه، چقدر خوبه که با سعی در اصلاح افکار و عقائدمون، خودمون رو مستعد رسیدن به قله های کمال انسانی بکنیم:gol::gol::gol:
    اي بابا!!حميد من هركاري ميكنم احساس ميكنم تو خيلي دلت گرفته..
    تو هم موفق باشي پسر
    علي يارت
    نه ديگه وقت نميكنم بهشون سربزنم..سركار ميرم..ولي دورادور زنگ ميزنم و حال ميپرسم
    اي بابا!!حميد صندلي داغ هم فايده اي نميكنه!!من خودم هم هويتم براي خودم نامعلومه!چته حميد؟احساس ميكنم يه چيزي شده
    نميدونم چرا حس ميكنم خوب نيستي..شرمنده!!
    نه من اگه عروسي بكنم هم داماد ميشم!! :دي
    باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
    باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه،
    باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
    باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
    ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب.
    آب بي فلسفه مي خوردم.
    توت بي دانش مي چيدم.
    تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد.
    تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت.
    گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
    شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت.
    فكر ،بازي مي كرد.
    زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
    زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
    يك بغل آزادي بود.
    زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.

    طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه سنجاقك ها.
    بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون دلم از غربت سنجاقك پر.
    مرسسسسسي حميد جان...خيلي شعرهاي قشنگي برام فرستادي ممنونم...
    واقعا لذت بردم...بازم مرسسسسسسسسي هوارتاااااااااااااااااااااااااااا
    حميد ميخواي يه سلام و عليكي هم با من بكن!!هي شعر ميذاره!!دهه!!


    خدا نسخمو پیچید..
    هر روز یه لیوان قدردانی بنوش..
    فبل رفتن به محل كار یه قاشق آرامش بخور..
    هر ساعت یه كپسول صبر..
    یه فنجون برادری..
    یه مقدار عشق بنوش..
    وشب قبل خواب دو قرص وجدان آسوده..


    سلام داداش:w21:
    خوبین؟
    مرسی ا:gol::gol::gol:
    می خواستم در باره سازه های داودی و دتایل های اجرا ان با هم صحبت کنیم و اگر مطلبی داری برام بفرستی
    سلام حمید جون....ممنونم ؛دستت درد نکنه...مثلِ همیشه زیبا.

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا