• پاییزخواهد آمد و خاطرات دانشجویی را برگ برگ ورق خواهد زد و شما دراوج لبخندها به گذشته حسادت میکنید.روزتان مبارک
    شلام چند وقت بود نميديدمت دلم برات تنگيده بود
    حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
    به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
    میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
    قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
    کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
    و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
    اینکه عشق تکیه کردن نیست
    و رفاقت، اطمینان خاطر
    و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
    و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
    و شکستهایت را خواهی پذیرفت
    سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
    با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
    و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
    که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
    بازگشتن آرامم نمی کند
    حتا به شعر
    راه رفتن آرامم نمی‏کند
    که نخواست همگامم باشد آن دیگری
    اما چه بگویم
    وقتی زخم‏ها در شعرم متولد می‏شوند

    و اندامم در کلمات آرامش می‏یابند
    تار است کلماتی که به آن دلبسته‏ایم
    سرد‏ است روزهایی که در آن زندگی می‏کنیم
    و خبری نیست از مقصدی که پیش رو داریم... موفق باشی...
    دور از این هیاهو
    دلم کویر می خواهد و
    تنهایی و سکوت و
    آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
    نه دیوار،
    نه در،
    نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
    نه پایی که در نوردد مرزهایم،
    نه قلبی که بشکند سکوتم،
    نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
    نه روحی که آویزانم شود.
    من باشم و
    تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
    و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ! ! !
    آخرین فعالیت سه هفته پیش اوووووووووووووووووووووووووووووووففففففففففففففففففففففففففف

    کجایی پریونی ؟
    سلام
    میشه لطف کنید به فروم ما یه سری بزنید
    آدرسش
    scpg.ir/forum
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/221597-فواید-پزشکی-نماز-شب
    دوست من! در هر طلوع و غروب زندگی را احساس کن، محبت کن،مهربان باش،خوب باش شاید فردایی نباشد .
    و به یاد داشته باشیم که زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست بالهایت را رو به فردا باز کن.
    آری زندگی با تمام دردها و شادیهایش رفتنیست. ولی ما هستیم، با امیدمان به فردایی بهتر... گرچه
    فردایی نیاید...
    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم..........
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی...... تقدیم به دوست خوبم...:gol:
    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست......

    امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا