راهزن ها ( گرما ) از آن اتاق تاریک خارج شدند و سریع از آنجا دور شدند
ولی فانوس تنهایی رمز ورد به آن اتاق را به یاد داشت
و شروع به خواندن آن رمز کرد
کرسی کرسی باز شو
و اینگونه بود که فانوس تنهایی وارد اتاقی شد
که کرسی در میان آن بود
روی طاقچه ای این اتاق پر بود از خاطرات گذشته
و راهزنان انواع آجیل و خوراکی زمستانی را روی کرسی چیده بودند
و این گونه بود
که برای سومین بار
فانوس تنهایی
به لطف خدا
تاپیک کرسی را باز کرد
با تشکر از آبجی سایه و آقا محسن
این متن خوبه