درشهر غربت زده باران ندیده
وهزار آرزوی نهفته درمیان نویدهای سراب
آنچه می ماند نگاه خسته ودل شکسته است
بادیدن تو روح تازه سبز دررگ سیاه آمد
ونورچشمان انگار در آبی ابرها گم شد
صدای خوش بلبل در ترنم صبحگاهی
وبوی خوش باران در مزرعه زرد گون گندم
همه وهمه ازساحل دور نگاه توست ونوس
وهزار آرزوی نهفته درمیان نویدهای سراب
آنچه می ماند نگاه خسته ودل شکسته است
بادیدن تو روح تازه سبز دررگ سیاه آمد
ونورچشمان انگار در آبی ابرها گم شد
صدای خوش بلبل در ترنم صبحگاهی
وبوی خوش باران در مزرعه زرد گون گندم
همه وهمه ازساحل دور نگاه توست ونوس
