اه اه!!آرش دل و روده م پیچید به هم!!اییییییییی!!من خیلی از بچه خوشم میاد تو هم هی از این عکس ها بذار!!
-
مرسی همساده ، درست نوشتی؟؟؟؟؟؟؟ را . دی :
راستی یادم باشه توی خصوصی یک چیزهایی بنویسم همساده جان .
داداش آرش این عکس چی بود خدا وکیلی نصفه شبی حالم به هم خورد!!!!
ای!!آرش!!این چیه حالم بد شد!!!هوع!
سلام به دوست و برادر خوبم ، شب زیبای شما بخیر . خوبی شما؟
چه نی نی خوشملی بود ، فکر کنم با من فامیلیتی داشت که زودی اشکش در میاد ها ، مگه نه ؟ دی:
قائل به حکومت اسلامی هستم نه جمهوری اسلامی
من یه سری عکس واست گرفتم.
از همون چیزی که ازم خواسته بودی تحقیق کنم در موردش.
فک کنم حرف تو درست بود.
ولی اگر من جای تو باشم سکوت و صبر میکنم.
راستی
دیروز علیرضا زنگ زد گفت بهت بگم برا این هفته جمکران امادس.
شب بریم ها ؟!
من میخوام صبح برم دانشگاه کار دارم.
حلول ماه مبارک رمضان مبارک ...
در لحظه های قشنگ افطار و سحر ... التماس دعا
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که همسفره تو لحظه افطار شوم
پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان مبارکباد.
آرش امضای این دوستت کربلایی حسام رو دیدی؟!
فک کنم خیلی قشنگ به تو میاد !
مخصوصا این تیکه اولش!
سلام ارش جیجر
ارش این رفیقت خیلی باحاله
دمش گرم مثل خودت سالاره خدایی
بفرمایید ختم قرآن...
دقیقا :دی))
آقا راستی شرمنده،
داخل کردن من توی برنامه ها کار سختیه :دی،
برنامه تون رو هم به هم می ریزم :دی))
الان 2 روزه قراره با یکی از بچه ها بریم دانشگاه و بعدم بریم یه جاهایی دنبال کار :دی
یه روز من تا 1، 2 بعدازظهر می خوابم، یه روز اون
بابت اس ام است هم شرمنده،
من معمولا اینجوریم که، صبر می کنم تا جواب قطعی شه، بعد میگم،
دیشب فکر می کردم تا یکی 2 ساعت جواب قطعی میشه، جواب که قطعی نشد هیچ، یادم رفت همون جواب معمولی و همیشگیم
دی) رو بدم :دی
"یه شکلک بغل کردن واسه خودت تصور کن"
آرش من این تاپیکو زدم.
چی میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلگیری ازم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه من شی تال تردم؟
خب فقط یه کم مزدوج شدم, همین! :دی
لاغر لاغرم که نه
مانکن دیگه
خوش هیکل، استاندارد
لاغر که نیستم خداییش !
چه کنیم دیگه ...
نه خدا رو شکر بابام منو خیلی دوست داره در مورد انصاف رو رعایت میکنه ...
نمی ذاره تنها ماشین بشورم ...
میدونی داداشی سخترین مرحله فرش شستن وقتی که شستنش تموم شه و حالا باید بذاریش یه گوشه تا خشک بشه ...اون لحظه واقعا به وجود یه مرد نیاز هست ...بابامم که خونه نبود ...
همه خستگیم به کنار اون تیکه آخرش نابودم کرد ...
البته به خاطر همین کمکام ...مثلا جایزه هم گرفتم ..یه جمعه که از ساعت 9 صبح تا 3 بعد از ظهر با سه تا از دوستام تو امامزاده قرار داشتیم تا بعد از مدتها همدیگه رو ببینیم و نماز جمعه هم که خیلی چسبید ...
فرداش هم به دعوت دختر خالم باهم رفتیم بیرون ناهار هم خونه اونا بودم ...
هنوزم که وبلاگه مریضه :|
کلی صفا کردین دیگه !
سلام ارش جان
غم مخور
انشالله همه چیز درست میشه عزیز دل برادر
اوکی انشالله تا شب میذارم.
اون سفیده شکره دیگه. تازه شکرم برات خوب نی.
پس فعلا امروز رو دست نگه دارین
من همه ی کارا رو می نویسم
برای همه ایمیل میکنم
که کسی بدون هماهنگی پیش نره
از فردا همگی پیگیر میشیم
من خیالم راحته که هیچ مشکلی پیش نمیاد
خدا که با ماس. شکی در این قضیه وجود نداره. می مونه حمایت و تلاش دوستان.
ولی به نظر من بهتره با حضور وکیل حل بشه
اونا بهتر حرف همدیگه رو می فهمن و ما هم هیچ کدوممون اطلاهات حقوقی نداریم که بخواهیم باهاشون طرف حساب بشیم -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
