ترانه ی مهر Dec 2, 2009 قربونت برم عزیزم وای چقدر ناز بود این یکی مرسیییییییییییی سراغ از من نمی گیری گل نازم نمی شناسی صدای کهنه ی سازم نمی دونی مگه اینجا دلم تنگه نمی بینی مگه با غصه دمسازم سراغ از من نمی گیری,نگیر اما فراموشم نکن هرگز, گل زیبا
قربونت برم عزیزم وای چقدر ناز بود این یکی مرسیییییییییییی سراغ از من نمی گیری گل نازم نمی شناسی صدای کهنه ی سازم نمی دونی مگه اینجا دلم تنگه نمی بینی مگه با غصه دمسازم سراغ از من نمی گیری,نگیر اما فراموشم نکن هرگز, گل زیبا
ترانه ی مهر Dec 2, 2009 آینه بغض مرا میشکند و من اینبار روی این تکه ی آب منجمد به جای عارض بیرنگ خود خاطره ی شفاف روزهای رفته را میبینم من تورا میبینم که سبکبال و رها فارغ از زنجیرهای این و آن سوی من به آسمان می آیی من شوق لحظه های دیدار تو را میبینم که خواهش دستان سرد مرا از خلال ابرها می یابد و به دستان تا ابد گرم تو پیوند میدهد و من با تمام احساس قلبم برای آن پابرهنه دویدن های روی ابرها شعر دلتنگی آغوش تورا میگویم من روی این منجمد بیرحم راستگو عکس رویایی چشمان تورا میبینم و نقش هولناک روزی را که همچو یک ماتم سر آنهمه زیبایی بی حد و حصر در نگاه پراضطرابم قطره اشکی شد و ریخت من تو را گاه به گاه در جای خود روی این قاب خسته ی آویخته که نه انگار که جدایی تا ابد آنرا شکست دگربار لبخند به لب میبینم...
آینه بغض مرا میشکند و من اینبار روی این تکه ی آب منجمد به جای عارض بیرنگ خود خاطره ی شفاف روزهای رفته را میبینم من تورا میبینم که سبکبال و رها فارغ از زنجیرهای این و آن سوی من به آسمان می آیی من شوق لحظه های دیدار تو را میبینم که خواهش دستان سرد مرا از خلال ابرها می یابد و به دستان تا ابد گرم تو پیوند میدهد و من با تمام احساس قلبم برای آن پابرهنه دویدن های روی ابرها شعر دلتنگی آغوش تورا میگویم من روی این منجمد بیرحم راستگو عکس رویایی چشمان تورا میبینم و نقش هولناک روزی را که همچو یک ماتم سر آنهمه زیبایی بی حد و حصر در نگاه پراضطرابم قطره اشکی شد و ریخت من تو را گاه به گاه در جای خود روی این قاب خسته ی آویخته که نه انگار که جدایی تا ابد آنرا شکست دگربار لبخند به لب میبینم...
MEMOL... Dec 1, 2009 خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ ! می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ... غمی که مرا فرا خواهد گرفت وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ... و من بغض خواهم کرد و غرق در لذت خواهم شد ... می گویند آدمی به خدا نزدیک است ... بسیار نزدیک ... هر گاه که اندوهگین باشد ... هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ ! می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ... غمی که مرا فرا خواهد گرفت وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ... و من بغض خواهم کرد و غرق در لذت خواهم شد ... می گویند آدمی به خدا نزدیک است ... بسیار نزدیک ... هر گاه که اندوهگین باشد ... هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
amir fadaie Dec 1, 2009 امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
امشب . . . باد بی جهت می وزد باران بی جهت می بارد رعد و برق بی جهت می زند معجزه ای خواهد شد می دانم . . . معجزه ای خواهد شد و باد و باران و رعد و برق را جهت خواهد داد همین امشب شاید . . . معجزه ای خواهد شد
MEMOL... Nov 30, 2009 ورق می خوریم همچون دفتری کهنه در باد ... و برگ هایمان در خاک گم می شوند ... و با باد همسفر و در آب جاری ... و روزی خواهد رسید که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ... و آن روز دانه های درشت کلمات از هیچ متولد خواهند شد ...!
ورق می خوریم همچون دفتری کهنه در باد ... و برگ هایمان در خاک گم می شوند ... و با باد همسفر و در آب جاری ... و روزی خواهد رسید که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ... و آن روز دانه های درشت کلمات از هیچ متولد خواهند شد ...!