samira3242
پسندها
895

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وای سمیرا جونم,چقدر خوشگله...
    مرسیییییییییییییی گلم
    بوسسسسسسس

    ________$$$$$$$$______$$$$$$$$$________
    ______$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$_______
    _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$______
    _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$______
    _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$______
    ______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_______
    ________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_________
    ___________$$$$$$$$$$$$$$$$$____________
    _____________$$$$$$$$$$$$$______________
    ________________$$$$$$$_________________
    ___$$$___$$$______$$$______$$$___$$$____
    __$$$$$_$$$$$_____________$$$$$_$$$$$___
    __$$$$$$$$$$$_____________$$$$$$$$$$$___
    ____$$$$$$$_________________$$$$$$$_____
    ______$$$_____________________$$$_______
    _______$_______________________$________
    می دانم که خسته شده ای

    می دانم که تاب ماندن نداری

    می دانم قصدت رفتن است

    برو که دیگر وقت رفتن شده !

    تو پرنده هستی و من گل

    خاصیت پرنده رهایی و رفتن و پریدن است

    و بخت گل ماندگاری و اسارت خاک و پرپر شدن

    برو و حتی نگاهی به پشت سرت نکن که

    دلم بیش از این نلرزد !

    اگر بگویی خداحافظ جوابت را نمی دهم

    فقط رفتنت را تماشا می کنم

    نگو خداحافظ که پل برگشتنت ویران می شود !

    برایت پلی می سازم از جمله « به امید دیدار دوباره »

    که اگر خواستی برگردی راهی برای برگشتنت باشد

    برو و یادت باشد که اینجا همیشه قلبی به خاطر تو در طپش است

    هر چند که می دانم فراموشم میکنی

    فراموش میکنی کسی را

    که با تمام وجود دوستت دارد

    عزیزم می دانم

    که مرا فراموش میکنی . . .
    عذاب زندگی ام رازداری از خشم است

    بدان که روزه ی من هم غباری از خشم است



    همیشه سهم من از حق سکوت بوده و بس

    ولی در عمق سکوتم هواری از خشم است



    گمان مبر که ز سردی ات جان من خشکید

    دوباره بعد ِ زمستان بهاری از خشم است



    عجب تو باز خودت را به راه کج زده ای ؟

    بدان که عادت من پاسداری از خشم است



    که من غریبم و بی کس؟ درست فهمیدی

    که قول من و خدا هم قراری از خشم است



    و صلح با تو گناهی کبیره است و باز

    من از گلایه پرم سازگاری از خشم است



    تمام بود و نبودم سفید، سرخ و سبز

    چه وقت سبزی جانم فراری از خشم است ؟
    گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند! خنده کرد و دل زدستانم ربود. تا به خود بازآمدم، او رفته بود! دل زدستش روی خاک افتاده بود! جای پایش روی دل جامانده بود
    غزل با من سر ِ نا سازگاری می گذاری ؟

    نمی پرسی " کسی را غیر من داری؟ نداری ؟ "



    غزل یادت نمی آید قرار هر شب و باز

    قلم دست ِ من و کاغذ ، تو و یک یادگاری . . .



    غزل اینجا قرار آدم و آدم دروغ است

    تو چون آدم نبودی لایق قول و قراری !



    غزل کمرنگ می باری نگو از من بریدی

    نگو در دست های خشک من جان می سپاری



    غزل ای وای . . . غافل ماندم از این درد ِ واگیر

    تو هم آدم شدی؟. . . رد شو برو . . . کاری نداری ؟
    نه دیگه دیروز از صفا سیتی برگشتم.

    ما که هستیم شما کم پیدایی.

    نبودی یه مدتb-)
    سلام. مرسی گلم. تو چطوری ؟

    دلم برات تنگ شده بود. هیچی. این هفته زیاد صفا سیتی نبودم :D

    تو چه خبرا ؟ چیکارا میکنی ؟ خوش میگذره؟
    سلاااااااام سميرا جون...پيشاپيش عيدغدير رو بهت تبريك ميگم ....عيدت مبارك گلم :heart:



    سلام دوست عزيز. گلتو برداشتم شيشه رو هم پاك كردم ولي نميدونم چرا هوا تاريك شد!؟:surprised::D
    آخر ای دوست نخواهی پرسید
    که دل از دوری رویت چه کشید؟
    سوخت در آتش و خاکستر شد
    وعده های تو به دادش نرسید.
    داغ ماتم شد و بر سینه نشست
    اشک حسرت شد و بر خاک چکید
    آن همه عهد فراموشت شد؟
    چشم من روشن روی تو سپید
    جان به لب آمده در ظلمت غم
    کی به دادم رسی ای صبح امید؟
    آخر این عشق مرا خواهد کشت
    عاقبت داغ مرا خواهی دید...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا