JU JU
پسندها
5,648

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جاويد تو هم اهل ماهيگيري بودي و من نميدونستم...
    طعمه چي زدين؟
    نوع ماهيتون چيه...آخه اين نوع ماهي اينور كشور نيست...؟
    لنسر كشي كرديد يا نه؟
    [IMG]


    چقدر زود دلم براي خودم تنگ مي شود ...

    دلم مي گيرد و براي خودم با تمام وجودم مي گريم !

    خودم که به خود مي آيم خودي نمي بينم ...

    خودم را به خداي خود مي بخشم ...

    سبک مي شوم... سبک و سبک تر و به اوج خود مي رسم ...

    باز ...

    دلم براي خودم تنگ مي شود !

    کمي که با خود سخن مي گويم خودم را در بي خودي هاي عالم مي بينم ...

    و خود را در ميان در يايي از خود ها مي يابم ...

    و حال با خود مي گويم ...

    بد نيست کمي با خود خلوت کنيم و بنگريم که دنيا بي خود است !

    و جهاني ديگر در پيش است ...!
    سلام جوجو جان احوالات.. خوب هستيد؟؟؟ اومدم عرض ادب... ديدم همه جا هستيد جز............:redface::gol:
    شاد باشيد.;)
    ...چشمانم را به ناگاه باز کردم و رویایم به پایان رسید. !

    من اینجا بودم در زمین ...

    باز آزاد بودم ...

    باز به سان ابر سفید خوشبختی بودم که اینک آرزویی کوچک در سینه داشت ...

    و قلبی که مالامال از زیباییها بود ...

    و تصوری که از پاکی آسمانها در سینه داشت ...

    و چشمانی که از تیرگی آنچه می دید می ترسید !

    من به سان ابر سفید خوشبختی بودم اما ...

    اندوه سیاهی زمین

    اندوه تیرگی آسمان

    و اندوه قلبهای غمگین

    بر دلم فشرده می شد ...

    چشمانم را باز و بسته کردم حقیقت داشت !

    من اینجا بودم ...

    در زمین ...!
    چشمانم را بسته بودم و دستانم را در امتداد افق باز کرده بودم ...

    من خود را و هر آنچه تعلق را در باد رها کرده بودم ...

    آزاد بودم ...

    اینجا زمین نبود !

    اینجا از دروغ زمین فرسنگها فاصله داشت ...

    اینجا بی کران بی کرانها بود ...

    اینجا حقیقت موج می زد ...

    اینجا دلها به سوی او پرواز می کرد ...

    اینجا آسمان بود !

    و من چشمانم را بر هر آنچه پریشانم می کرد بسته بودم ...

    من شیشه محبت آسمانها را شکسته بودم ...

    من در دریای محبت آسمانها بر زورقی نشسته بودم ...

    با هر نفسم پاکی روانه قلبم می شد و قلبم سرشار از زیبایی ها بود ...

    آخر اندوه قلبم جارو شده بود !

    من آزاد بودم ...

    من تعلق ها را جا گذاشته بودم و بر این فراموشی لبخند می زدم ...

    اینجا دیگر زمین نبود ...

    اینجا صدای خدا بیشتر به گوش می رسید ...

    اینجا آخر به خدا نزدیکتر بود ...

    و من به سان ابر سفیدی بودم که به آرزویش رسیده بود ...

    اما حیف ...


    وقت من کم است ...

    اگر انسانم

    و از من انتظار کشف رازهای نهان می رود !

    اگر انسانم

    و زیستنم در رسیدن به کمالم نهفته است ...

    وقت من کم است ...

    برای دیدن و شنیدن و اندوختن !

    اگر قرار بر، پرستیدن خدایی ست

    که به ایمانش رسیده باشم ...!


    آنا


    در آستانه تو

    روسپيان مادران فردايند ...

    و مورچگان کاشفان حقيقي قاره هاي فردا !

    در شهريوری ترين نگاهت

    دوزخ معناي کوچک لبخند را زمزمه مي کند ...

    در درگاه تو

    من از کدام اهريمن سخن مي گويم

    هنگامي که کلامت همه عشق است ...

    تا پايان سرودی نمانده است ...

    خدا مي آيد ...

    همين ...!
    سلام جاوید جان! مرسی من بد نیستم، خوبی تو؟ چه خبر؟ آواتار جدید مبارک.
    مرسی جاوید جان، راستش آره، آره رشته خودم، دنبال کاراشم، یکی از دوستام هم از نیویورک داره دنباله کارامو میگیره، فقط باید تا ساله دیگه که درسم تموم شه تافلمو هم بگیرم، حالا تافل مشکلی نیست فقط باید راه های خلاص شدن از سربازی رو پیدا کنم، یعنی پیدا کردم باید ببینم کودوم آسونتره.
    ببخشید دیر جواب میدم، اول توی صفحه خودم جوابت داده بودم!!! ((-:
    سلام من کامپیوتری ام خب....!!!راستی رشته خوبی دارید ها ...دوستش می داریم ...امیدوارم ارشد قبول شید .موفق باشید...راستی حالتون احوالتون؟(باز من یادم رفت اخرش احوال پرسی کردم،خوبید شما؟)
    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 4 )
    یادت نره جاوید بیایاااااااااا
    سلام جاوید عکسا نیستن به خدا ..
    با هیچ فنی نمیتونم ببینم .
    بیا نظر سنجی آواتور ..
    سلام , واقعا ممنون , زحمت کشیدین , میتا یعنی شیرین
    راستي جوجو اون دستت كه عمل كرده بودي چطوره؟ خيلي وقته هي ميخوام ازت بپرسم نميشد از بس كه جواب پستاي سياسيتو دادم يادم رفت اينو بپرسم :d
    راستي اين لاك پشته خودته؟ چه بامزست
    واستااااااااااااا ببینم شما از نبوده بنده سوء استفاده کردید....
    آقا من اعتراض دارم.......

    منکه یه همچین فیلمهایه تاریخی ندیدم احتمالا اونیم که شما دیدی داستانهایه محله بوده که توش سیبیلوها به خانومها ضعیفه می گفته اند......

    و حتما و قطعا نخیرررررررررررررررررر:D
    :d....نه بابا شوخی کردیم ..بیخیال حالا اشکت درنیاد ...ممکنه پلاتین تو دستت جابجا شه ....جوجویی دیگه برم فعلنی یکم به کارام برسم .....بعدشم اره خیلیم رومون میشه در حده.. اث میلان :d....بابای ....
    باشه خوش باشین خوش بگذره............خوشحال شدم.......تا بعد
    میدونم چیکار کردی جوجو..اینو گفته بودی اونایی که نگفتیرو بگو :d
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا