b A N E l
پسندها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شب سرشاري بود.
    رود از پاي صنوبرها، تا فراترها مي رفت.
    دره مهتاب اندود، وچنان روشن کوه، که خدا پيدا بود.
    در بلندي ها، ما.
    دورها گم، سطح ها شسته، و نگاه از همه شب نازکتر.
    دستهايت، ساقۀ سبز پيامي را مي داد به من
    و سفالينۀ انس، با نفس هايت آهسته ترک مي خورد
    و تپش هامان مي ريخت به سنگ.
    از شرابي ديرين، شن تابستان در رگ ها
    و لعاب مهتاب روي رفتارت.
    تو شگرف، تو رها، تو برازندۀ خاک.

    فرصت سبز حيات، به هواي خنک کوهستان مي پيوست.
    سايه ها برمي گشت.
    و هنوز، درسر راه نسيم.
    پونه هايي که تکان مي خورد،
    جذبه هايي که بهم مي ريخت.
    قاصدک!هان،چه خبر آوردي؟
    از کجا،وز که خبر آوردي؟
    خوش خبر باشي،اما،اما
    گرد بام و در من
    بي ثمر مي گردي.

    انتظار خبري نيست مرا
    نه ز ياري نه ز ديّار و دياري،باري،
    برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس،
    برو آنجا که تو را منتظرند.
    قاصدک!
    در دل من،همه کورند و کرند.

    دست بردار از اين در وطن خويش غريب
    قاصد تجربه هاي همه تلخ
    با دلم مي گويد
    که دروغي تو،دروغ؛
    که فريبي تو،فريب.

    قاصدک!هان،ولي...آخر...اي واي!
    راستي آيا رفتي با باد؟
    با توام،آي!کجا رفتي؟آي...!
    راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
    مانده خاکستر گرمي جايي؟
    در اجاقي
    طمع شعله نمي بندم
    خردک شرري هست هنوز؟

    قاصدک!
    ابرهاي همه عالم شب و روز
    در دلم مي گريند.
    ..اوه..اوه..چه پیفام عشقولانه ای بهم دادن....استغفرا...
    ..
    .
    فدات شممممم...يعني اين قدر رفتي تو كار آهنگاي شادمهر؟؟؟!

    منم كيفيت پايينشو دارم :redface:...ولي شايد بتوني تو تالارهاي www.shadmehrgeneration.us تو قسمت تك آهنگها با كيفيت بالاترشو پيدا كني...حالا چرا حتما بايد 128 باشه عزيزم؟؟ :gol:
    ايول ايول خيلي حال ميكنم وقتي ميبينم هر روز مياي سر ميزني(گل و قلب و ازين چيزا) .......بنل جوني به خاطر اينكه باشگاه قاط زده نميتونم از شكلكا استفاده كنم واسه همين ببخشيد اگه ابراز احساساتم خشك و خاليه !! (خنده دندونكي)
    خب بگو بينم كجا ها بودي كه يادي از همزادت نميكردي؟؟( غمگين با لپاي آويزون)
    با با اين اشعارت منو كشته نميدونستم اين كاره هم هستي (همون شكلكه بود كه ازين ور ميدوييد اونور اين الان اونه ! )
    فعلا ميرم دفه يعد كه ميام باشياااااا (گل و قلب و اينا )
    قبول نيست ري‌را
    بيا قدم‌هامان را تا يادگاري درخت شماره کنيم
    هر که پيش‌تر از باران به رؤياي چشمه رسيد
    پريچه‌ي بي‌جفت آب‌ها را ببوسد،
    برود تا پشتِ بالِ پروانه
    هي خواب خدا و سينه‌ريز و ستاره ببيند.

    قبول نيست ري‌را!
    بيا بي‌خبر به خواب هفت‌سالگي برگرديم،
    غصه‌هامان گوشۀ گنجۀ بي‌کليد،
    مشق‌هامان نوشته،
    تقويم تمامِ مدارس در باد،
    و عيد ... يعني هميشه همين فردا!
    نه دوش و نه امروز،
    تنها باريکه‌ي راهي‌ست که مي‌رود ...
    مي‌رود تا بوسه، تا نُقل و پولکي،
    تا سهم گريه از بغض آه،
    ... ري‌را!
    حالا جامه‌هايت را
    تا به هفت آب تمام خواهم شُست،

    صبح علي ‌الطلوع راه خواهيم افتاد
    مي‌رويم،‌ اما نه دورتر از نرگس و رؤياي بي‌گذر،
    باد اگر آمد
    شناسنامه‌هامان براي او،
    باران اگر آمد
    چشم‌هامان براي او،
    تنها دعا کن کسي لايِ کتابِ کهنه را نگشايد
    من از حديث ديو و
    دوري از تو مي‌ترسم ... ري‌را!
    نه
    پرس و جو مکن
    حالم خوب است
    همين دَم‌دَماي صبح
    ستاره‌يي به ديدن دريا آمده بود
    مي‌گفت ملائکي مغموم
    ماه را به خواب ديده‌اند
    که سراغ از مسافري گم‌شده مي‌گرفت

    باران مي‌آيد
    و ما تا فرصتي ... تا فرصتِ سلامي ديگر خانه‌نشين مي‌شويم.
    کاش نامه را به خطِ گريه مي‌نوشتم ري‌را
    چرا بايد از پسِ پيراهني سپيد
    هي بي‌صدا و بي‌سايه بميريم؟
    هي همين دلِ بي‌قرارِ من، ري‌را
    کاش اين همه آدمي
    تنها با نوازش باران و تشنه‌گي نسبتي مي‌داشتند

    ري‌را! ري‌را!
    تنها تکرار نام توست که مي‌گويدم
    ديده‌گانت خواهرانِ باران‌اند.
    سلام بنلیی
    خوفی ؟

    اینا چیه تو پروفایلت نوشتی ؟ عاشق شدی ؟
    پر کن پياله را
    که اين جام آتشين
    ديري است ره به حال خرابم نمي برد
    اين جام ها ــ که در پي هم مي شود تهي ــ
    درياي آتش است که ريزم به کام خويش
    گرداب مي ربايد و آبم نمي برد!

    من با سمند سر کش جادويي شراب
    تا بي کران عالم پندار رفته ام
    تا دشت پرستاره‌ي انديشه هاي گرم
    تا مرز ناشناخته ي مرگ و زندگي
    تا کوچه باغ خاطره هاي گريز پا
    تا شهر يادها ...
    ديگر شراب هم
    جز تا کنار بستر خوابم نمي برد!

    هان اي عقاب عشق!
    از اوج قله هاي مه آلود دور دست
    پرواز کن به دشت غم انگيز عمر من
    آنجا ببر مرا که شرابم نمي برد!
    آن بي ستاره‌ام که عقابم نمي برد!

    در راه زندگي
    با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي
    با اينکه ناله مي کشم از دل: که آب ... آب!
    ديگر فريب هم به سرابم نمي برد
    پر کن پياله را ...

    http://banel.parsaspace.com/PIC/mashgh_DSC00125.JPG
    من مناجات درختان را هنگام سحر،
    رقص عطر گل یخ را با باد،
    نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
    صحبت چلچله ها را با صبح،
    نبض پاینده هستی را در گندم زار،
    گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
    همه را می بینم، می شنوم،
    من به این جمله نمی اندیشم،
    به تو می اندیشم.

    ای سراپا همه خوبی
    تک و تنها به تو می اندیشم.
    همه وقت، همه جا
    من به هر حال که باشم، به تو می اندیشم
    تو بدان تنها این را، تو بدان
    تو بیا
    تو بمان با من، تنها تو بمان
    جای مهتاب به تاریکی شب‌ها، تو بتاب
    من فدای تو، به جای همه گلها، تو بخند
    تو بخواه
    پاسخ چلچله‌ها را تو بگو
    قصه ابر و هوا را تو بخوان
    تو بمان با من، تنها تو بمان
    در دل ساغر هستی، تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعۀ جانم باقی ست
    آخرین جرعۀ این جام تهی را، تو بنوش
    همه می پرسند
    چیست در زمزمۀ مبهم آب؟
    چیست در همهمۀ دلکش برگ؟
    چیست در بازی آن ابر سپید؟
    روی این آبی آرام بلند
    که تو را می برد، اینگونه به ژرفای خیال؟
    چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
    چیست در کوشش بی‌حاصل موج؟
    چیست در خنده جام
    که تو چندین ساعت،
    مات و مبهوت به آن می‌نگری؟

    نه به ابر، نه به آب، نه به برگ
    نه به این خلوت خاموش کبوترها
    نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام
    من به این جمله نمی اندیشیدم
    سلام!
    حال همه‌ي ما خوب است
    ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاهِ خيالي دور،
    که مردم به آن شادماني بي‌سبب مي‌گويند
    با اين همه عمري اگر باقي بود
    طوري از کنار زندگي مي‌گذرم
    که نه زانوي آهوي بي‌جفت بلرزد و
    نه اين دلِ ناماندگارِ بي‌درمان!


    تا يادم نرفته است بنويسم
    حوالي خوابهاي ما سال پرباراني بود
    مي‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هواي تازه‌ي باز نيامدن است
    اما تو لااقل، حتي هر وهله، گاهي، هر از گاهي
    ببين انعکاس تبسم رويا
    شبيه شمايل شقايق نيست!
    راستي خبرت بدهم
    خواب ديده‌ام خانه‌ئي خريده‌ام
    بي‌پرده، بي‌پنجره، بي‌در، بي‌ديوار ... هي بخند!
    بي‌پرده بگويم‌ات
    چيزي نمانده است، من چند ساله خواهم شد

    فردا را به فال نيک خواهم گرفت
    دارد همين لحظه
    يک فوج کبوتر سپيد
    از فرازِ کوچه‌ي ما مي‌گذرد
    باد بوي نامهاي کسان من مي‌دهد
    يادت مي‌آيد رفته بودي
    خبر از آرامش آسمان بياوري!؟

    نه ري‌را جان
    نامه‌ام بايد کوتاه باشد
    ساده باشد
    بي حرفي از ابهام و آينه،
    از نو برايت مي‌نويسم:

    حال همه‌ي ما خوب است
    اما تو باور نکن!
    حداقل مي‌دانم
    اول انسانم
    بعد هم اندکي شاعر ...!


    رسمي معمولي‌ست
    آورده‌اند که شبلي
    خود را به بهايي فروخت،
    و من در پيِ ميزانِ آن بهاء
    خود را به تبسمِ يک فرشته فروختم
    تو که مي‌فهمي ري‌را
    ما عشق را درنمي‌يابيم
    همچون گُل که عطرِ خويش را.


    ري‌را ... همين ديشب
    يک ستاره داشت گولم مي‌زد
    خودت که مي‌داني
    من ساده‌ام.
    پرسيدم چه‌کارم داري؟
    گفت بيا خواب سيمرغ ببينيم.
    ري‌را ... من نرفتم
    مي‌گويند کوه قاف جن دارد!
    به به سلامممممممممممممممممممممم همزاد عزيزتر از جانم مممم م م:w38:
    من وايستادم..ولي تو چرا نيستي پس؟؟؟:w05:
    سلااااااااام بنلی
    خووووووووووووووووبی ؟

    چه خبرا از این ورا ؟
    برو دیگه پسر بدی داری میشیا...:razz:
    هروقت خوف شدی برگرد
    تو هم خیلی منو خوشحال کردی..
    بازم از این کارا بکن..:gol:
    وگرنه شیرینی نمی دما !!!:D
    هیس بابا چه خبرته؟؟
    واسه من شایعات نساز..
    وگرنه میگم به همه که ارشد داشتی ها...
    من هنوز دارم از قله بالا میرم...
    الان دارم به تو فکر میکنم که چقدر دلت می خاد دوماد بشی...
    نه من هنوز می خام ادامه تحصیل بدم هنوز قله های موفقیتمو فتح نکردم..نمی خوام...کجاش خوبه؟ببین من تحت فشارهای عصبی کنکور دادم..:cry:
    واقعا امیدی نداری؟؟(راستشو بگو!!)
    بعدش باید بری سربازی؟؟
    بعد که اومدی بیا خودم دومادت می کنم...:D
    آره واقعا!!!
    من از کارشناسیش هیچ خیری ندیدم که بخام از ارشد ببینم!!!:cry:
    آخ گفتی سردرد!!!
    الانم سرم داره می ترکه!!!
    تقصیر توه که منو یاد کنکورم انداختی...
    مامانم گفته اگه قبول نشی عروست می کنم..:cry:
    :biggrin:
    خب برای شروع بد نیست!!
    فعلا 15 !!!
    یه دوره ی فشرده باید بری تالار ادبیات!!:D
    انشای منم تقریبا یه همچین چیزی بود با این تفاوت:
    مادرم(با لبخندی به پهنای صورت) گفت:کنکور چطور بود؟؟:D
    من به او گفتم:
    دل خوش سیری چند؟؟:cry:
    بعد مادرم رفت..
    شب شد...
    گفتم:شام چی داریم؟
    گفت:نان و ریحانو پنیر...
    قبل تر ها !بیشتر منو تحویل می گرفت..:cry:
    تو اول خودتو از اتهامات وارده تبرئه کن بعدا در موردش حرف میزنیم!!!
    کدوم درگیری ها؟؟
    ای بابا!!!
    این کارا چیه؟؟
    مرد:confused: باشو بگو مثل من که افتضاح دادم.نه که تو افتضاح دادی..یعنی مثل من بگو..یعنی من افتضاح دادم. نه تو ..اما تو...:confused:
    نتیجه ی اومدن هفته به هفتست دیگه!!!:cry:
    اگه همش میومدم اینطوری نمی شد!!!
    حالا روت نمیشد دقیقا بعد کنکور بیای..اکشال نداره...:razz:
    2 روز کدومه؟؟:surprised:
    از وقتی من یادمه تو نبودی!!!
    هرچند که خودمم نبودم!اما من اینقدر بی معرفت نیستم!!!:razz:
    آره دیگه سایتمون داغونه!!!صبح تا شب ارور داره!!منم دارم می سوزمو می سازم...:cry:
    خوردی کتابارو؟؟:D
    ببین بس ذوق زده شدم 2 بار فرستادم:w40:
    اینارو نوشتم بعدا پیامت رسید...
    وای چه حس خوبی!!!:w42:
    خودتی واقعا؟؟:w38:
    من که کاملا ناامید شده بودم...:cry:
    n بار خواستم بیام تو پیجت بنویسم اما نتونستم...
    حالا چی میشد 1 بار میومدی؟؟هان؟؟:mad:
    راستی تو هم ارشد داشتی؟؟:razz:
    سلام دوست جونی!!!!
    کجا بودی تا حالا؟؟؟:cry:
    وای نمی دونی چقدر خوشحالم کردی...
    باورم نمیشه این اسم تو که اون پایینه؟؟؟:surprised:
    چراغ سبز...:gol:
    اوا...شکلک پیام قبلیم چرا پاک شده؟
    بی خیال...
    بنل خیلی نامردی...کنکور ارشد که تموم شد..کوشی پس؟
    بیا پسر میخوام برات استین بزنم بالا
    سلام دنبال یه جزوه درباره نرم افزار کتیا می گردم .می تونید کمکم کنید؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا