vooroojak khanoom
پسندها
3,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻘﺎﺵ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ
    ﺍﻣﺸﺐ ﺩﻟﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ
    ﺷﺒﯿﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺳﯿﺒﯽ
    ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺮﺯﺵ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ
    ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﻫﺎ
    ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﺎﻧﺪ
    چرا شعرها رو نمیزاری یه تایپیک شعر بزار شعر هات رو بزار اونجا
    مطمئنن شعرهای قشنگی میگی
    الهه عزیز من دیگه برم لالا ....دیشبم نخوابیدم :D..
    عزیز کاری امری با من من نداری؟؟؟؟
    آره این کل دانشگاه رو با هم بودم هماهنگ هماهنگیم با یکشون از سال دوم راهنمایی دوستیم:D
    آره دیگه برنامه نویسی آشنایی با نرم اقزار های مخصوص ...وخیلی چیزای دیگه...
    ولی خو با 2 تا دیگه از دوستام هستیم میشم 3 تا :D
    شعر اگر زیبا باشه و منو تحت تاثیر قرار بده اره خیلی دوست دارم
    ولی شب شعر نمیرم
    وقتی دل سودایی میرفت به بستانها —— بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها
    گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل —— تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آنها
    ای مهر تو در دلها، وی مهر تو بر لبها —— وی شور تو در سرها، وی سر تو در جانها
    تا عهد تودربستم، عهد همه بشکستم —— بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
    تا خار غم عشقت آویخته در دامن —— کوته نظری باشد، رفتن به گلستانها
    آنرا که چنین دردی از پای دراندازد —— باید که فروشوید دست از همه درمانها
    گر در طلبش رنجی، ما را برسدشاید —— چون عشق حرم باشد، سهل ست بیابانها
    هر تیر که در کیش ست، گر بر دل ریش آید —— ما نیز یکی باشیم از جمله قربانها
    هر کو نظری دارد،با یار کمان ابرو —— باید که سپر باشد، پیش همه پیکانها
    گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش —— میگویم و بعداز من گویند به دورانها
    در مورد طراحی وب سایت هستش ....باید یه سایت رو برا استاد م که برا درس پروژه انتخاب کردیم طراحی کنیم از مون خواسته یه فروشگاه الکترونیکی رو براش طراحی کنیم ...
    Salam elahe kojayi?nisti?komonisti?ba ma nisti?nemigi nini deltang mishe :'(¿
    آره دیگه این آ د م ی ن ترسو تشریف داره
    برو نوش جونت منم دیگه میخوام برم خداحافظ فعلا[IMG]
    ایرادش اینه یکم سیاست قاطیشه:D
    ای بابا من که کاری نکردم واسه دوست گلم خجالت نده:redface:
    آره راست میگی این لعنتی تموم شه منم حالم خوب میشه

    گنج تویی دوستم گشتم پیدات کردم [IMG]
    دیروز كه حسنك با كبری چت می كرد .كبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.كبری تصمیم داشت حسنك را رها كند و دیگر با او چت نكند چون او با پتروس چت می كرد.پتروس همیشه پای كامپیوترش نشسته بود و چت می كرد.پتروس دید كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد می كرد چون زیاد چت كرده بود.او نمی دانست كه سد تا چند لحظه ی دیگر می شكند. پتروس در حال چت كردن غرق شد.
    الی فکر کنم آلزایمر هم گرفتم:surprised::confused:
    متوجه شدم چرا گفتی لارژم:D
    خوب دیگه خلاصه دوست خوب داشتن همینه خرج داره دوستی باید خرج کنم
    به قول مادرم دوست گرفتنش راحته ولی داشتنش سخته:victory:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا