vooroojak khanoom

vooroojak khanoom

کاربر ممتاز
عضو جدید 35 از دیار میرزا کوچک خان ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
745
پسندها
3,561
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • agrin1707
    با اجازه تون دیگه باید برم
    نتم تا 5 مین دیگه قطع میشه تا صبح که سرورش رو تغییر بدن
    شبتون بخیر
    porton
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/387013-برای-چی-درس-میخونی؟
    agrin1707
    پس حتما باید برم کتابهاش رو پیدا کنم
    ازت ممنونم که یه شاعر و یه فرهیخته رو بهم معرفی کردی
    شهرآفتابی
    دوست جونم ....من دیگه برم ..با اجازتون:smile:..
    شبتون خیلی قشنگ باشه..
    مواظب خودتون باشید ....
    در پناه خدا:smile:
    agrin1707
    اخه من بیشتر دنبال شعر بودم نه جملاتش
    از این به بعد به همه چیزش(شعر و جملات حکیمانش) دقت میکنم
    saman205
    بالـِـش خودَم را تـَـرجیح میدَهــم!! شــانــه هایَتــــ مثل بالــِــش های مُسافرخــــانه اَستـــ !!!!!خــوب میدانـَـم سـَـرهای زیــادی را تِکیـــــه گاه بوده اَستــ ..........
    saman205
    مرسی از شعرای قشنگت
    میگم چندتا از شعرای ک گزاشتی رو قبلن خوندم نمی دونستم مال این شاعره....کتاب داره....بار اولم اسمشو میشنوم
    شهرآفتابی
    خوب آره دیگه بی دلیل برات نذاشتم بخصوص اینو
    عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

    خودت را که به آن راه می زنی

    میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود !
    خیلی خوشم اومد
    شهرآفتابی
    این نوشته هیچ کدوم مال من نبود اله جون ..
    یکیش مال شهریار بود....
    یکیشم مال یه دوست...
    agrin1707
    پرواز هم دیگر
    رویای آن پرنده نبود
    دانه دانه پرهایش را چید
    تا بر این بالش
    خواب دیگری ببیند
    agrin1707
    علفزاز

    با موهای سبزٍ ژولیده در باد

    کوه

    با موهای قهوه ایِ یکدست

    رودخانه

    با گیره های سرخِ ماهی

    بر موهاش

    هیچکدام را ندیده

    حق دارد نمی خواند

    این پرنده ی کوچک


    تهران کلاه بزرگی ست

    که بر سر زمین گذاشته ایم
    گروس عبدالملکیان
    شهرآفتابی
    عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

    خودت را که به آن راه می زنی

    میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود !
    شهرآفتابی
    در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی
    كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

    هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی
    نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی

    آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد
    هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی

    سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من
    هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی
    شهریار
    agrin1707
    موسیقی عجیبی ست مرگ.
    بلند می شوی
    و چنان آرام و نرم می رقصی
    که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
    گروس عبدالملکیان
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا