لحظه ي ديدار نزديک است
باز من ديوانه ام ،مستم
باز مي لرزد ،دلم،دستم
باز گويي درجهان ديگري هستم
هاي !نخراشي به غفلت گونه ام را تيغ
هاي !نپريشي صفاي زلفکم را دست!
وآبرويم رانريزي دل!
لحظه ي ديدار نزديک است
چندین نامه نوشته ام...
با آدرس هایی که نمی دانم به کجا خواهند رسید....
از خداوند برایت بهترین ها را خواسته ام می دانم که تو به آرزو هایت خواهی رسید....!!!