Sinai
پسندها
3,164

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هیزمی دیگر بیفکن
    بر پریشانی هـایم
    تا شعله ور گـــردم
    بی واهمه ام از خاکستر بودن
    بگذار اعتدال قانون در هم بریزد
    و بـــاد...
    پا برهنه بوزد
    و خاکسترم را
    درشعاع ضجه هایم بپراکند...!
    سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
    سرها در گريبان است
    كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
    نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
    كه ره تاريك و
    لغزان است
    وگر دست محبت سوي كسي يازي
    به اكراه آورد دست از بغل بيرون
    كه سرما سخت سوزان است
    نفس، كز گرمگاه سينه مي آيد برون، ابري شود تاريك
    چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
    نفس كاين است، پس ديگر چه داري چشم
    ز چشم دوستان دور يا نزديك؟
    مسيحاي
    جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
    هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آي
    دمت گرم و سرت خوش باد
    سلامم را تو پاسخ گوي، در بگشاي
    منم من، ميهمان هر شبت، لولي وش مغموم
    منم من، سنگ تيپاخورده ي رنجور
    منم، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
    نه از رومم، نه از زنگم، همان
    بيرنگ بيرنگم
    بيا بگشاي در، بگشاي، دلتنگم
    حريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
    تگرگي نيست، مرگي نيست
    صدايي گر شنيدي، صحبت سرما و دندان است
    من امشب آمدستم وام بگزارم
    حسابت را كنار جام بگذارم
    چه مي گويي كه بيگه شد، سحر شد،
    بامداد آمد؟
    فريبت مي دهد، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست...
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی!
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی...
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی..
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی.
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی....
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی..
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی.
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی...
    شفیعی کدکنی

    بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
    که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
    بخوان ‚ دوباره بخوان ‚ تا کبوتران سپید
    به آشیانه خونین دوباره برگردند
    بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
    که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
    پیام روشن باران
    ز بام نیلی شب
    که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد
    ز خشک سال چه ترسی
    که سد بسی بستند
    نه در برابر آب
    که در برابر نور
    و در برابر آواز
    و در برابر شور
    در این زمانه ی عسرت
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب
    تو خامشی که بخواند ؟
    تو می روی که بماند ؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
    از این گریوه به دور
    در آن کرانه ببین
    بهار آمده
    از سیم خاردار
    گذشته
    حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست
    هزار اینه جاری ست
    هزار اینه
    اینک
    به همسرایی قلب تو می تپد با شوق
    زمین تهی دست ز رندان
    همین تویی تنها
    که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
    بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
    سلام سینا جان:gol:
    خوبی؟

    ببین این موضوع مربوط به رشته شماس؟گفتم منتقل بشه اگه نبود بعد حذف بشه

    ممنون:gol:
    سلام سلامتی می یاره
    سلامتی نشاط می یاره
    نشاط زن می یاره
    زن بچه می یاره
    بچه بدبختی می یاره
    بدبختی اعتیاد می یاره
    اعتیاد مرگ می یاره
    پس سلام بی سلام :دی
    ممنون به همچنین
    به به
    چه جوراب سوراخ خوشکلی
    مرسی از بابت عکس ها
    کاربر فعال :)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا