شبی بس طولانی بود
تنها بودم
حتی خواب هم به کنارم نیامد
که شب را با او سر کنم
زیر نور شب خواب
نگاهم را به ساعت دوختم
حتی او هم خوابیده بود
کم کم داشتم به تنهاییم پی می بردم
که ناگهان
صدایی مرا از تنهایی در آورد
اذان صبح به افق تهران از رادیو جوان
الله اکبر الله اکبر
راست میگوید
خدا بزرگ است
و اوست که همدم تنهاییم
در این شب طولانی بود
بی اختیار
دست هایم به سمت آسمان میرود
و لب هایم شروع میکند
به صحبت کردن
با یار
با دوست
و میخواند
دعایت میکنم ای دوست در نزد دوست
خوشم میاد تا نصفه شب بیداریو خواب به چشمات نمیاد، تو باید پسر میشدی میرفتی سربازی، خوره نگهبانی دادن تو برجکی اونم از ساعت 12 تا 6 صبح ...
من باید برم نوش افرین
ایشالله همیشه خوشحالو خندون باشی، اینقدم تا نصفه شب بیدار نمووووون، هم واسه چشم و هم واسه پوست ضرر داره، حالا ببین کی گفتم
فک کنم دفعه بعد باس از نوتردام باست پیغام بزارم، مارکوپولو رو که یادتون هست
شب بر شما و روز بر ما خوش
اخییییی تو هم مثه من حساسی مادر، من که هر وقت با مامیم صحبت میکنم جفتمون پشته تلفن زار زار گریه میکنیم، پریا رو که دیگه نگو همچون ابره بهاری ... کلهم چن لیتر اب تو بدنه انسانه؟! موندم چرا اشکاش تموم نمیشه، ولی وقتی گریه میکنه خوشجلتر میشه منم همش یاد مادرش میندازم بیشتر میرم رو اعصابش. چی باید بکشه از دسته من
یه بار گفته بودی دیگه حاله ادمه دادنو نداری اره؟ ادکترایه معماری تو ایران هست؟ فک کنم خیلی کم باشه، عمران که خودت میدونی چه رشته بسیار بسیار پر طرفدار، دوس داشتنی، مردمی و شیکیه سالی ده بیست هزارتایی فارغ التحصیل در مقطع دکترا میده (تو شیک بودنش که مطمئنم، ولی مابقی موارد تا حدی بستگی به روحیه طرف داره)
حالا این بحثه استعدادتو شوخی کردماااا جدی نگیر یه وقت
اره نوش افرین موندنش سخته، باور کن الان تو یه سنی هستی که زرق و برقش تو یه ماه باست عادی میشه اونم تو امریکاش که ته تکنولوژیه وگرنه اروپاش که جایه خود داره، اروپا کسی رو نداری؟
چرا راه ندن از خداشونم باشه، تو با این همه استعدادت نهفته ت باید بری تو ایتالیا دانشکده های معماری فوق العادش درس بخونین، نزنین این حرفا رو تورو خدا، شکسته نفسی نکنین...
مقاله که حتما از پایان نامت باید در بیاد، کلا ارزشش به همون مقالهه ست دیگه، اگه journal paper باشه که چه بهتر، کنفرانس خارجیه معتبرم بدی که خیلی خوبه