MOΣIN
پسندها
4,553

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کاش می شد خالی از تشویش بود

    برگ سبزی تحفه ی درویش بود

    کاش تا دل می گرفت و می شکست

    عشق می آمد کنارش می نشست

    کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

    هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

    کاش لبخندها پایان نداشت

    سفره ها تشویش آب ونان نداشت

    کاش می شد ناز را دزدید و برد

    بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

    کاش دیواری میان ما نبود

    بلکه می شد آن طرف تر را سرود

    کاش من هم یک قناری می شدم

    درتب آواز جاری می شدم

    آی مردم من غریبستانی ام

    امتداد لحظه ای بارانیم

    شهر من آن سو تر از پروازهاست

    در حریم آبی افسانه هاست

    شهر من بوی تغزل می دهد

    هرکه می آید به او گل می دهد

    دشتهای سبز , وسعتهای ناب

    نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

    باز این اطراف حالم را گرفت

    لحظه ی پرواز بالم را گرفت

    می روم آن سو تو را پیدا کنم

    در دل آینه جایی باز کنم .
    ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
    اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز

    شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز

    سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز

    ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز

    پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز

    ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز

    اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز

    اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز

    قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز
    نه زمستان باش که بلرزانی و نه تابستان باش که بسوزانی

    بهار باش که برویانی …

    نوروز مبارک (البته با یه معذرت بابت تاخیر)
    یه لحظه فکر کردم عمران میخونین بعد دیدم نه مهندسی نفته
    گفتم که دیروز تو یه تاپیک دیگه این بحث بود قرار شد تو یه تاپیک دیگه مطرح بشه

    دوستان نظرشونو بگن
    یکی بود یکی نبود من عاشقش بودم اون ولی عاشقم نبود حالا که دیگه دوسش ندارم تازه عاشقم شده و من تازه میفهمم اول قصه ها چرا میگن یکی بود یکی نبود

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/357805-مهندسی-معکوس-عشق!?p=4820647#post4820647

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/357189-از-خدا-چه-جوری-تشکر-کنیم؟
    اومدم همه رو جمع کنم دور هم باشیم ...ضد حال زدن ... روز خوش معین جان ...
    اررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره
    سلام.....................همچنین...منم دوسش دارم...الان داداشم رفته بود سراغ آلبومای قدیمیش یه آهنگایی رو کرده که معرکه اس...من اصلا" سنم به یسریش قد نمیده..مال 80 اینورا من بچه بود 8 9 سالم بوده...خیلی خوبن...خیلی خوبه که منم میتونم باهاشون حالم خوش باشه...
    شبي به دست من از شوق سيب دادي تو

    نگو كه چشم و دلم را فريب دادي تو

    تو آشناي دل خسته ام نبودي حيف

    و درد را به دل اين غريب دادي تو.
    گر دست دهد خاک کف پاي نگارم...بر لوح بصر خط غباري بنگارم
    بر بوي کنار تو شدم غرق و اميد است...از موج سرشکم که رساند به کنارم
    دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را...دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    کشتي شکستگانيم اي باد شرطه برخيز...باشد که بازبينيم ديدار آشنا را
    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون...نيکي به جاي ياران فرصت شمار يارا
    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل...هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا
    اي صاحب کرامت شکرانه سلامت...روزي تفقدي کن درويش بي نوا را
    آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است...با دوستان مروت با دشمنان مدارا
    در کوي نيک نامي ما را گذر ندادند...گر تو نمي پسندي تغيير کن قضا را
    آن تلخ وش که صوفي ام الخبائثش خواند...اشهي لنا و احلي من قبله العذارا
    هنگام تنگدستي در عيش کوش و مستي...کاين کيمياي هستي قارون کند گدا را
    سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد...دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
    آيينه سکندر جام مي است بنگر...تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
    خوبان پارسي گو بخشندگان عمرند...ساقي بده بشارت رندان پارسا را
    حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود...اي شيخ پاکدامن معذور دار ما
    صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم...تا به کي در غم تو ناله شبگير کنم
    دل ديوانه از آن شد که نصيحت شنود...مگرش هم ز سر زلف تو زنجير کنم
    آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات...در يکي نامه محال است که تحرير کنم
    ياعلي گفتيم و عشق آغاز شد...گاه رفتن نوبت پرواز شد
    ياد او غم از دل ما پاك كرد...شور ديگر در دل ما باز شد
    دامن از دستم برفت و ناگهان...با دلم شوق دگر دمساز شد
    جام مي از ساغر ميناي او...رهگشاي باب رمز و راز شد
    غمزه اش در دل اثر كرد و سپس...دل به سوي خانه غماز شد
    جلوه رويش چه مستي آفريد...مست مستان بستري از ناز شد
    در گلو شوق علي پيچيده بود...شرحه شرحه جاي صد انباز شد
    درد او در دل شرار افكنده بود...خون دل با خون سر همساز شد
    گفتم اي دل همتي بنما كنون...جام با پيمانه هم آواز شد
    با علي در دل نوايي داشتيم...خانه دل جاي سوز وساز شد
    تو که هر چی گفتی گفتم چشم ، باشه ، قبوله
    تو هم بزن غرورت و بشکن مگه شاخ غوله
    بسه با چشمات تو به آتیش نکشون جونمو
    من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو

    اگه یه روزی برسه من و تو قدر همو بدونیم
    یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم

    اگه ترکم می کنی نگو کارسر نوشته
    یه روز اگه لج نکنیم دنیا مثل بهشته

    بسه با چشمات تو به آتیش نکشون جونمو
    من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو
    مشارکت در نظرات شما دوست عزیز...

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/357109-هنر-کنترل-پروژه-برای-اهداف-سال-91

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/356803-یه-سوال-از-همه-اعضاش
    ياعلي گفتيم و عشق آغاز شد...گاه رفتن نوبت پرواز شد
    ياد او غم از دل ما پاك كرد...شور ديگر در دل ما باز شد
    دامن از دستم برفت و ناگهان...با دلم شوق دگر دمساز شد
    جام مي از ساغر ميناي او...رهگشاي باب رمز و راز شد
    غمزه اش در دل اثر كرد و سپس...دل به سوي خانه غماز شد
    جلوه رويش چه مستي آفريد...مست مستان بستري از ناز شد
    در گلو شوق علي پيچيده بود...شرحه شرحه جاي صد انباز شد
    درد او در دل شرار افكنده بود...خون دل با خون سر همساز شد
    گفتم اي دل همتي بنما كنون...جام با پيمانه هم آواز شد
    با علي در دل نوايي داشتيم...خانه دل جاي سوز وساز شد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا