زندگی كوتاهتر از آن است كه به خصومت بگذرد
و قلب ها گرامی تر از آنند كه بشكنند
آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند
و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود
فردا خورشید طلوع خواهد كرد حتی اگر ما نباشیم
روزهایم با همه زیباییش
مثل یک شاخه گل مصنوعی است
رنگ هایش حجله رنگین کمان
رنگ تو از روزهایم خالی است
گفتمت روزی فراموشت کنم
آه افسوسم که زخمی کری است
با غروب خاطرات قبلی ام
زندگی مثل طلوعی واهی است
آسمان خسته چشمان من
هر شبی با یک بهانه ابری است
باز هم با قصه چشمان تو
کودک چشمان خیسم راضی است
چشم من از چشم هایت برده بود
جای چشمانت همیشه آبی است
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت
تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر
تکه های دل خود را
آرام
سر هم بند زنم
از سخنهای تو بر تو حکم خواهد شد...وانگهی به هر چه توجه کنید با آن یکی میشوید...
مشیت الهی برای هر انسان وفور نعمت و فراوانی است...
"چهار اثر از اسکاول شین"
من و تو ما شدن را یاد دادیم
به شب فردا شدن را یاد دادیم
من و تو جو به جو ، قطره به قطره
ره دریا شدن را یاد دادیم.....
من تو این هجا را میشناسیم
زبان واژه ها را میشناسیم
سکوت از جنس فریاد است اینجا
چه خوب این همه صدا را میشناسیم........