ضربت خوردن مولی الموحدین حضرت علی امیرالمومنین عليه السلام تسلیت باد.
"و تو چه مي داني که شب قدر چيست؟
شب قدر از هزار ماه بهتر است."_سوره ي قدر
آري ما را بر عظمت و شناسايي آن راهي نيست،
تنها مي توان درزير باران رحمت "ليله القدر" ايستاد تا برما ببارد
و جانهايمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد.
یه موقع هایی یه حسی بهت دست میده
احساس میکنی فردا خیلی از چیزها قراره واست عوض بشه
انگار فردا با تمام روزهای زندگیت متفاوت تره...
نمیدونم چرا باید همچین حسی به منم دست بده !
حسی با مزه ترس و دلهره
حسی برگرفته از ندونستن و گیج و مبهوت شدن...
شاید فردا روز بهتری بشه
شایم نه !
ولی چه من بخوام ، چه نخوام
فردا میاد...فردایی که هنوز برای من پر از ابهامه...
و فرداهای دیگه پشت سر اون...
فقط باید آماده بود...
آماده هر اتفاقی... چه ناگوار ، چه خوش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینم حرفی که میخواستم توی یه پیام خصوصی بدم
ممونم بابت همه چیز.... ممونم...
من نمي دانم و همين درد مرا سخت مي آزارد
که چرا انسان اين دانا اين پيغمبر
در تکاپوهايش چيزي از معجزه آن سوتر
ره نبرده ست به اعجاز محبت چه دليلي دارد ؟
چه دليلي دارد که هنوز
مهرباني را نشناخته است ؟
و نمي داند در يک لبخند
چه شگفتي هايي پنهان است
من برآنم که درين دنيا
خوب بودن به خدا سهلترين کارست
ونمي دانم که چرا انسان تا اين حد با خوبي بيگانه است
و همين در مرا سخت مي آزارد
وقتی تو شب گم می شدم
هم خونه خواب گل می دید
همسایه از خوشه ی خواب
سبد سبد خنده می چید
وقتی تو شب گم می شدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها
هیشکی به فکر من نبود
آواز خون کوچه ها
شعراشو از یاد برده بود
چراغا خوابیده بودن
شعله شونو باد برده بود
آخ اگه شب شیشه ای بود
پل به ستاره می زدم
شکست اینه ی شبو
نیزه ی خورشید می شدم
آخ اگه مرگ امون می داد
دوباره باغ می شدم
تو رگ یخ بسته ی شب
نبض چراغ می شدم
آخ که تو اقیانوس شب
سوختنمو کسی ندید
تو برزخ بیداد شب
هیشکی به دادم نرسید
تو اوج ویرون شدنم
تو شب دم کرده ی درد
کسی دعا نخوند برام
هیشکی برام گریه نکرد
وقتی تو شب گم می شدم
دلم می خواست شعله بشم رو سایه های یخزده
دست نوازش بکشم
دلم می خواست آشتی بدم
تگرگو با اقاقیا
خورشید مهربونی رو
مهمون کنم به خونه ها
آخ اگه مرگ امون می داد
دوباره باغ می شدم
تو رگ یخ بسته ی شب
نبض چراغ می شدم ...
هر چیزی یک جنبه مثبت دارد : اگر به خاطر چیزهایی که میخواستید ولی بدست نیاورده اید , عزا میگیرید و احساس بدبختی میکنید , بیایید به جای ان به چیزهایی فکر کنید که نمی خواستید و بدست هم نیاورده اید
ذهن سه بخش دارد:هشیار نیمه هشیار هشیاری برتر
ذهن نیمه هوشیار قدرت مطلق است جهت و مسیر ندارد.قدرت درک و استنباط ندارد..هر آنچه آدمی عمیقااحساس یا به روشنی مجسم کندبر ذهن نیمه هشیار اثر میگذاردو موبه مو در صحنه زندگی ظاهر میشود..
ذهن هشیار ذهن بشری است و زندگی را به همان شکلی که هست میبیند.ذهن هشیار مرگ بلا بیماری فقر وتنگدستی را مشاهده میکند و بر ذهن نیمه هشیار اثر میگذارد...
هشیاری برتر یعنی آن ذهن الهی که درون هر انسان است.وقلمروآرمانهای عالی وعرصه طرح الهی.زیرا هر انسانی صاحب طرح الهی است که افلاطون آنرا"الگوی کامل"خوانده است.
جز تردید و هراس هیچ چیز نمیتواند میان انسان و بزرگترین آرمانها یا مرادهای دلش فاصله ایجاد کند.به محض اینکه آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کندهر آرزویی بی درنگ برآورده خواهد شد....
اسکاول شین