MEMOL...
پسندها
3,736

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام...

    ممنون از تمام نوشته ها و شعرهاي قشنگت تو تالار ادبيات...
    مرسی از پیامهایی که همیشه واسم میزاری.واقعا ممنونم عزیزم.


    میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد ؛زاده زهرای بتول ،پرورش یافته مکتب مولا و رسول، شمس الشموس ، شاه انیس النفوس،نگین درخشان وطن؛ سلطان و ولی نعمت ایران زمین ؛ السلطان ابالحسن علی بن موسی الرضا برشما دوستدار اهل وبیت وتمامی شیعیان مبارک

    به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد .... به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد

    خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذیقعده ... که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
    :w30:سلام دوست خوبم منم پیشاپیش ولادت امام رضا رو بهت تبریک میگم عزیزم
    اين پيام آخريت خيلي با احساس بود...اشكمو در آورد:cry:
    مرسي از پيامات عزيزم:gol:
    روزی دل من که تهی بود و غریب
    از شهر سکوت به دیار تو رسید
    در شهر صدا که پر از زمزمه بود
    تنها دل من قصه ی مهر تو شنید
    چشم تو مرا به شب خاطره برد
    در سینه دلم از تو و یاد تو تپید
    در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
    دیوار سکوت به صدای تو شکست
    شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
    فریاد دلم به لبانم بنشست
    خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت
    من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور
    دریای منی ، منم آن قایق خرد
    با خود تو مرا می بری تا ساحل دور
    کنون تو مرا همه شوری و صدا
    کنون تو مرا همه نوری و امید
    در باغ دلم بنشین بار دگر
    ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید
    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو
    آغوش گشوده‌ام بیایی
    و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود.

    می‌دانم، چشمانت پلی‌ست
    به‌آشتی نشسته
    وگونه‌هایت را حسِ شرمساری‌شان زیبا می‌کند
    که سرخ رنگی نجیب است.

    دستی صدا می‌زند از دور‌ « سلام »
    و نگاهی که عبور می‌کرد، ایستاده بر من
    ـ « اناری برایم بچین »
    دست می‌کشم بر سایه‌ی آسمان
    و اناری را که از شاخه افتاده برمی‌دارم
    تو در آغوش گشوده‌ام می‌خندی و لکه‌ای انار
    روی پیرهنِ ما جا می‌ماند تا بعد

    چشم به شب‌بستن مانده هنوز در خواب
    و سایه هم‌پای ما کوتاه است
    جنون قضاوتی دیگر دارد از پیش
    آب خود را می‌شوید در خورشید
    و سرخی گونه‌های تو پاک می‌شود
    آن‌گاه که بیدار می‌شوی و می‌بینی
    لکه‌ی سرخ اناری جا مانده از شب
    آن‌وقت می‌خندی
    آن‌قدر می‌خندی
    که بیدار می‌شوم و می‌بینم
    اناری ترکیده از قرمزی شاد لب‌های تو.
    بنده هم تولد حضرت علی ابن موسی الرضا رو به شما تیریک میگم
    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو
    آغوش گشوده‌ام بیایی
    و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود.

    می‌دانم، چشمانت پلی‌ست
    به‌آشتی نشسته
    وگونه‌هایت را حسِ شرمساری‌شان زیبا می‌کند
    که سرخ رنگی نجیب است.

    دستی صدا می‌زند از دور‌ « سلام »
    و نگاهی که عبور می‌کرد، ایستاده بر من
    ـ « اناری برایم بچین »
    دست می‌کشم بر سایه‌ی آسمان
    و اناری را که از شاخه افتاده برمی‌دارم
    تو در آغوش گشوده‌ام می‌خندی و لکه‌ای انار
    روی پیرهنِ ما جا می‌ماند تا بعد

    چشم به شب‌بستن مانده هنوز در خواب
    و سایه هم‌پای ما کوتاه است
    جنون قضاوتی دیگر دارد از پیش
    آب خود را می‌شوید در خورشید
    و سرخی گونه‌های تو پاک می‌شود
    آن‌گاه که بیدار می‌شوی و می‌بینی
    لکه‌ی سرخ اناری جا مانده از شب
    آن‌وقت می‌خندی
    آن‌قدر می‌خندی
    که بیدار می‌شوم و می‌بینم
    اناری ترکیده از قرمزی شاد لب‌های تو.
    مرسي عزيزم
    منم تبريك ميگم
    و مرسي بابت عكس هاي قشنگت
    ممنونم عزيزدلم اميدوارم براي تو گل قشنگ و مهربونم هم مبارك و خجسته باشه.
    من دعا ی خوب بلد نیستم مرضیه خانم..
    چیزی رو که ندارم برات میخوام.. امیدوارم خدا نهال امید رو در دلت بکاره و ثمره اش میوه ای باشه که نصیب دوستانت و عزیزانت هم باشه..
    خدا اگر با من باشه مطمئن باش تو به خدا نزدیکتر از منی.. مرسی مرسی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا