سلام دوباره به داداشی گل ممنونم از هم دردی و خوش امدنت نسبت به اون بابا بزرگ و بیششش بخاطر نانهای خوشمزه و تازه و گرم و نرمش حالا اگه دوس داری میتونی با کره پنیره محلی تصورش کنی
من نیز شما رو از اعماق دل دوست میدارم
خوش بحال کسی که یه روز ببینتت ...،داداش من هم مشتاقم شما رو ببینم
داداش ما رو دیگه عکس بارون کردی رفت،حالا چجوری اینا رو جبران کنم،به فکر من هم باش جوووون!
داداش حالا ما یه چیزی گفتیم دیگه نه اینقدر که!!!
اول اینکه،دستت درد نکنه بابت این عکس های زیبا و قشنگ
دوم اینکه،زرنگی؟اینجوری قبول نیست که بدهکاریا رو یه دفعه ای حساب کنی!هر روز اومدی یه عکس بفرست!
سوم اینکه،همه عکس ها قشنگی خودش رو داشت
چهارم اینکه،فکر کنم الان من بدهکار شدم!!!
بچه ها دقیقا من 1 سال پیش همراه با دوستانم برای درس روستا به یکی از روستاهای دیدنی استان گلستان رفتیم تو اون مسافرت 1 هفتهای من از این بابا بزرگ عکس گرفتم بعد بهم گفت به یه شرط میزارم که یکیشو به من بدی حالا یه سال گذشته و میخوام این عکس رو ظاهر کنم و براش بفرستم تورو خدا دعا کنید که زنده و سالم باشه تا بتونه عکسش رو ببینه وگرنه من خودم رو تا اخر عمر به خاطر کوتاهیم نمیبخشم
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
ای بابا دوباره رفتی سر کارنامه من؟! داداشم داداشای قدیم.من بهت نگفتم نمرمو که حسودیت نشه خودت رفتی نگاه کردی
نه بابا من آخر جنبم داداشی این حرفا چیه؟!
حالا یکی دیگه از شعرامو برات میفرستم