mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تمام زندگیم
    را در کنار یک نفر میخواهم
    ان هم
    تو
    عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!

    تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…

    بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون

    می*ایستـــه بغـــل دستــتــــ …

    دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ

    بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:

    خـــوبــی رفیـــق؟؟!!

    بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ …
    دفتری بود که گاهی من و تو
    می نوشتیم در آن
    از غم و شادی و رویاهامان
    از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
    من نوشتم از تو:
    که اگر با تو قرارم باشد
    تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
    که اگر دل به دلم بسپاری
    و اگر همسفر من گردی
    من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
    تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
    تو نوشتی از من:
    من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
    با تو گریه کردم
    با تو خندیدم و رفتم تا عشق




    . . . . . .




    من نوشتم هر بار

    با تو خوشبخترین انسانم…
    تو بهار شکوفه کردن اطلسی های تو گلدون

    شاپرک ها که میرقصن با صدای تند بارون

    هرکدوم صد تا ترانه میخونن چه عاشقونه

    میگن این زندگی زیباست کبوترا روی لونه

    با یه لبخند ،با یه آواز با تجسم یه پرواز

    میشه تلخیارو سوزوند میون حنجره ساز

    راز زندگی همینه بخون اینو ای هم آواز بخون اینو ای هم آواز

    پر کنیم گل واژه ها رو پاره کن فاصله هارو

    خوب نگاه کن تا ببینی رنگ پر رنگ خدارو!

    هدیه کن تو مخمل شعر زندگی پر از امیده زندگی پر از امیده!



    در همین نزدیکی میسراید بلبلی روی گلی تا بداند زندگی گل محبوبش همیشه پابرجاست اخر بدون ان گل نمیتواند زندگی کند
    میخواهی بدانی که چه درد میکشم یا نه
    اصلا به تو چه ربطی دارد تو که بودنم برایت بی معنیست
    به اسمان بنگر
    شاید
    همین لحظه خدا
    میخواهد
    چیزی به تو بدهد
    که سخت از ان
    فراری هستی
    همیشه باش
    انگاه که
    بودنت
    باعث ارامش میشود
    همیشه باش
    انگاه که دل تنگ میاید
    وقتی نیستی
    همیشه باش
    اینجا تو حضور داری
    و همین مرا
    ارامشی وصف ناشدنیست که
    تو در قلبم تا ابد حضور داری
    لبخند بزن
    انگاه که
    زندگی را حضورت زیبا میکند
    گاهی نمیشود
    نوشت فقط میشود
    سکوت کرد
    تنها
    میشود
    گذاشت
    دوست دارم
    گاهی، آدمیزاد است خب. گاهی، فقط گاهی. گاهی از بود و نبود آدم های اطرافش خسته می شود. گاهی بی دلیل بغض می کند. گاهی بی هوا

    خاطراتش را می کاود به دنبال رد و نشانی از یک پشت گرمی، یک کوه، یک تکیه گاه. گاهی دلش یک جفت گوش می خواهد که فقط بشنود، یک جفت

    چشم که فقط ببیند. یک نگاه ساده به گفتن یکی کنار تو هست، یکی تو را می فهمد، یکی هوایت را دارد. گاهی دلش یک راه دور می خواهد در یک جای

    دور. دور از تمام گذشته و حال و آینده. دور از خودش. گاهی دلش یک پلک زدن می خواهد به بیداری از یک خواب بد، به معجزه ی باران شدن یک ابر

    سیاه، به آرامش داشتن یک او....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا