یه عالمه جارو گشتم ..یکم شمال یکمی هم تهرانو هم اضافه کن (موقعی که کوشمولو بودم)..اینجوریاس دیگه:دی
..اصلا نمیشه موندبیرون..همین روزایی که واسه تحویل پروژه هامون، دانشگاه میریم و میایم
آدم خیس عرق میشه..انگار لباستو الان از ماشین لباس شویی در آوردی..خیسه خیس..
غروبا لب دریا یکم خنکتر میشه :دی الان یه 15 سالی هست اینجائیم..دانشگاه هم همینجا میرم :دی
همشهری حاج مرتضی اینائیم :دی چرا قبلنا خوشت نمیومد..؟