خرمن سوخته ي ما به چه كارش مي خورد
كه چو برق آمد و در خشك و تر ما زد و رفت
سايه آن چشم سيه با تو چه مي گفت دوش
كه عقل فرياد برآورد و به صحرا زد و رفت....
كه چو برق آمد و در خشك و تر ما زد و رفت
سايه آن چشم سيه با تو چه مي گفت دوش
كه عقل فرياد برآورد و به صحرا زد و رفت....



