اره دیگه ابجی.
گرفتم.
اونم دو تا.
یکیشونو فرستادم فرنگ درس بخونه یکیشونم شیرازیه شانس من ...
خلاصه که الان هیشکی نیس دم افطار یه چایی بده دست ما :دی
بچه هم که یه دونه دخمل بیشتر ندارم از اون قبلیه :دی
خوبه خداروشکر.
روزه بازی نمیکنم روزه داری میکنم :دی
در یک کلام مختصر و مفید:
پیرم دراومده :دی
الان من راه میرم اینو اونور کسی منو نمیبینه.
تقریبا دارم محو میشم :دی