با بعضيها
مي تواني چهار فصل را حس کني
بهاري مي آيند
و تو سرشار شوق
جوانه مي زني و
سبز سبز به ثمر تابستان ميرسي
گرما چنان تو را تبدار ميکند
که انگار هيچ سرمايي حريفت نيست
اما در خلسه يک غروب
باد خزاني برگهايت
مي ريزد
و تو در حيرت اين بوي پاييزي
به سوگ زمستان تنت مي نشيني
آري
سرما بود
آنکه تنپوش بهار داشت...