سلام عزیزم
دل نوشته ایی کوتاه
«من بودم و من،
ودو درخت انبوه ،
خدا را دیدم،
و بلندی و حصاری که بین من و اوست،
و دلم خواست که این فاصله ها کم بشود.
در همه حاشیه ام حادثه ها جریان داشت.
گوشه ایی در دل من خالی شد.
نگهم خورد به آیات خدا.
وبه دنبال،
سکوتی در فکر.
آتشم خفت به زیر.
اشک جرات به سخن گفتن یافت .
چند ثانیه گذشت،
جنبش عشق خدا،
در دلم لرزه فکند.
و خدا بود که با من می گفت:
تو اگر داشته باشی ایمان ،
ودلی لرزان از عشق به وحدانیت من
شک نکن،
خواهی دید،
بهشت طوبی.»
یا علی