داستان عطا: عطا دو روزه رفته که عیال مربوطه رو از خونه باباش بیاره..ولی عیال عطا رو تحویل نگرفته.
عطا هم زیر پنجره نشسته داره ویالون میزنه تا شاید دل خانوم به رحم بیاد.....
عطا:
ما:
سلام
واااای کاش فقط درگیرم میکرد دیووونم کرده شدید مردم از سردرد و اعصاب خوردگی
الآن دقیقا تو مرحله 100 ام شکستم و هنوز امیدوارم واسه پیروزی...اوووه ادیسون شدم خخخخخ