هرچی فکر می کنم
می بینم
نه
من هیچ وقت لایق این مهر بی نهایت تو نبودم
خداییش خدا جون عجبیب خوبی عجیب صبوری
می گفت
یه مادر یه مادر واقعی وقتی بچه اش توی یه خطر می افته حاضر از جونش بگذره تا بچه اش اسیب نبینه
می گفت خدا یه قطره مهر خودش و تو وجود مادر گذاشته
و مهر و محبتش خودش چقدر بینهایته ................................................................
البته قهر خدا هم عظیم
حالا خدا جون
نمی دونم
فقط میشه بهم بفهمونی کلید این زندان کجاست
کلید این ناکجا
کلید این دور
کلید این خیلی نزدیک
کلید این مسیر این مسیر پر از بالا و پایین
خدا جونم
یه چیز بگم که خیلی ...
می گم
تنهایی هایم به اندازه ی فاصله هایم از تو بزرگ است
تو که هستی همین جا دم رگ گردنم
من نیستم
من دورم
من و نزدیک کن