فریبا بیات
پسندها
10

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام فریبا خانم!
    آره این روزا دیر به دیر میام سایت آخه امتحنای میان ترممون شروع شده!
    بابت عکس هم قابلی نداشت!
    راستی میتونم بپرسم دانشجوی ترم چند کدوم دانشگاهید؟
    البته اگه دوست دارید جواب بدید!!!!!!؟؟؟
    نه بابا این حرفا چیه
    شما سرور مایی،فقط برام جالب بود!
    برام خیلی جالبه!
    یه دختر! انقدر فوتبالی!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اینتر واسه من همیشه قهرمانه!
    نکنه شما هم هوادار اینتری؟
    نه عزیزم شما رو سر ما جا داری..
    شرمندت شدم ندارم ولی پیدا کردم حتما برات میفرسم ایمیلت رو برام پیام خصوصی کن
    :gol:حمید مصدق خرداد ۱۳۴۳″
    تو به من خندیدی و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست تو دید
    غضب آلود به من کرد نگاه
    سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
    و تو رفتی و هنوز،
    سالهاست که در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
    که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

    “جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق”
    من به تو خندیدم
    چون که می دانستم
    تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
    پدرم از پی تو تند دوید
    و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
    پدر پیر من است
    من به تو خندیدم
    تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
    بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
    دل من گفت: برو
    چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
    و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
    حیرت و بغض تو تکرار کنان
    می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
    که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت:heart:
    گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم...
    گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم...
    گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند...
    گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا