فانوس تنهایی
پسندها
8,914

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلا م تنهایی جان
    فقط میخواستم غافلگیرت کنم همین .
    حالتم میدونم خوبه .
    سلام به مدیر عزیز خسته نباشی لطف میکنی به تاپیک پیام اور صلح سر بزنی خوشحال یمشم جزو پیام اورهای صلح باشی
    یاعلی
    آمدیم نبودید .
    شب می آییم .
    امید است که چراغ سبزتان روشن بشاد
    پیرامون طرح منتظر شنیدن سخنان گرانقدر شما هستیم .
    یا علی
    منم خوبم داداشي ...كم پيدايي عزيز...در چه حالي هستي.؟ :w24:
    وروجكها هم خوبن...خداروشكر


    چقدر زود دلم براي خودم تنگ مي شود ...

    دلم مي گيرد و براي خودم با تمام وجودم مي گريم !

    خودم که به خود مي آيم خودي نمي بينم ...

    خودم را به خداي خود مي بخشم ...

    سبک مي شوم... سبک و سبک تر و به اوج خود مي رسم ...

    باز ...

    دلم براي خودم تنگ مي شود !

    کمي که با خود سخن مي گويم خودم را در بي خودي هاي عالم مي بينم ...

    و خود را در ميان در يايي از خود ها مي يابم ...

    و حال با خود مي گويم ...

    بد نيست کمي با خود خلوت کنيم و بنگريم که دنيا بي خود است !

    و جهاني ديگر در پيش است ...!
    نه خیرم نمیخوام جای کسی بخونم! اینم مجبورم بخونم! نذر داشتم! :D
    نمیدونم
    خب پس ببین چه جوریه میشه واسه من صفحات و همون یه جزئ در نظر بگیری/
    من باید بخونم حتما! وای خب گاهی تنبلی نمیذاره! واسه همین خواستم اینجوری بشه که مجبور شم ..
    خبرشو بهم بده
    سلام تنها جان این اولین پیامی بود که بعد از عضویتم فرستادم
    قربان شما حبیب 23 لرستان
    خداوندا تو تنهایی من نیز تنهایم.
    تو یکتا و بی همتایی ولی من نه یکتایم نه بی همتا
    ولی تنهای تنهایم
    نگاه کن مثلا من میگم واسه ختم یه جوری بشه که هر کی هر روز یه جزئ و بخونه و فرداش جزئ بعدی و همینطور پیش بره تا اخر ماه تونسته باشه کل قران و بخونه
    یعنی از یک جزئ شروع میکنی به هر کس شماره دادن که از کدوم جزو شروع کنه فرداش هر کس جزئ بعدیشو میخونه و .. تا اخر ماه هم هر روز یه دور قران خونده شده هم هر کس هم جدا یه دور ختم قران کرده
    در واقع حداقل 30 نفر میخواد! نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه
    من قرانو نگفتم تموم بشه! من کسی که میخونه رو میگم!
    نه نشد!
    خوبم
    سرم یکمی شلوغه
    کم میرسم بیام
    خوبم مییییییییییییلسی
    سلام داداشی
    خوبی
    اخخخخخخخخخخ جون اواتارتو عوض کردی
    یجوری غصه میخوردم اونو میدیدم
    چه خبرا
    خسیس! یه کم از انرژیت مایه بذار!!! توضیح بدی جای دوری نمیره!!
    من از کجا بدونم خب هفتگیتون چه جوری بوده!!
    الا ن میخوام ببینم چه جوری میشه
    یعنی تا اخر ماه یه نفر خودش میتونه کل قران و بخونه یا نه!
    خسیس! :D
    ...چشمانم را به ناگاه باز کردم و رویایم به پایان رسید !

    من اینجا بودم در زمین ...

    باز آزاد بودم ...

    باز به سان ابر سفید خوشبختی بودم که اینک آرزویی کوچک در سینه داشت ...

    و قلبی که مالامال از زیباییها بود ...

    و تصوری که از پاکی آسمانها در سینه داشت ...

    و چشمانی که از تیرگی آنچه می دید می ترسید !

    من به سان ابر سفید خوشبختی بودم اما ...

    اندوه سیاهی زمین

    اندوه تیرگی آسمان

    و اندوه قلبهای غمگین

    بر دلم فشرده می شد ...

    چشمانم را باز و بسته کردم حقیقت داشت !

    من اینجا بودم ...

    در زمین ...!
    چشمانم را بسته بودم و دستانم را در امتداد افق باز کرده بودم ...

    من خود را و هر آنچه تعلق را در باد رها کرده بودم ...

    آزاد بودم ...

    اینجا زمین نبود !

    اینجا از دروغ زمین فرسنگها فاصله داشت ...

    اینجا بی کران بی کرانها بود ...

    اینجا حقیقت موج می زد ...

    اینجا دلها به سوی او پرواز می کرد ...

    اینجا آسمان بود !

    و من چشمانم را بر هر آنچه پریشانم می کرد بسته بودم ...

    من شیشه محبت آسمانها را شکسته بودم ...

    من در دریای محبت آسمانها بر زورقی نشسته بودم ...

    با هر نفسم پاکی روانه قلبم می شد و قلبم سرشار از زیبایی ها بود ...

    آخر اندوه قلبم جارو شده بود !

    من آزاد بودم ...

    من تعلق ها را جا گذاشته بودم و بر این فراموشی لبخند می زدم ...

    اینجا دیگر زمین نبود ...

    اینجا صدای خدا بیشتر به گوش می رسید ...

    اینجا آخر به خدا نزدیکتر بود ...

    و من به سان ابر سفیدی بودم که به آرزویش رسیده بود ...

    اما حیف ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا