خوب ادم گریه اش میگیره دیگه
یادش بخیر زمان دانشجویی یه از دوستامون سرباز شده بود
اومد خونه ما خدافظی
میخواستن بفرستنش مرز افغانستان
همون موقع هم مرز شلوغ بود
خلاصه بهش گفتیم وصیت کن
اهنگ از کرخه تا راین رو گذاشتم
دم غروب بود دلش گرفته بود
بعد صداشو ظبط کردم
اینقدر وصیتش غمگین شده بود
خودمم گوش میدادم زار زرا گریه میکردم
بعد یه دوستای دیگه م شنید گفت
حمید این چیه پاکش کن
فردا طرف یطوریش بشه اینو برای خونوادش بذارن
مادرش قلبش میترکه از غم
خلاصه پاکش کردیم
اونم الان سر زندگیشه