سکری

درونم رنگ قرمز و سفیدی دیده نمی شود...
... تنها سیاهی به چشم می خورد و به همراه آن رنگی زرد که در دل انسان ها جای نمی گیرد و به ذوق آنها لطمه می زند.
سفیدی ها و رنگ قرمز در درون آدمهایی به چشم می خورد که در دنیا رنگ پذیرفته و با آن خو گرفته اند.
فشرده ای عضلانی به رنگ قرمز که درون طرح زمینه ای "سفید رنگ" به چشم می خورد ،تمام اسرار کیهان در آن است و راه تمام بُعد ها و دروازه هایی به دنیاهای زیبا و یا نکبت بار در آن جای داده شده است.
سفیدی،همه ی مغزها را به مغذ تبدیل می کند،یعنی همه ی رنگ های هستی را برایت مخلوط کرده و تو را در دیوانگی به اوج می رساند.
ستایشگرانِ هستی از ابتدا به آن می نگریستند و زمانی که به بزرگیِ نگاه خود می رسیدند آن را ترک می کردند و به سیاهی روی می آوردند...سفید فقط یک ابزار برای به قله رسیدن بود و همیشه برای بلند کردن ذهن زمین خورده مورد استفاده قرار می گرفت.
برای پاک کردن نجاسات و یا زیبایی های زننده از "سفیدی" و یا خاکستر استفاده می کردند . انتهای خاکستر،سیاهی ولی سفیدی همان سفیدی بود؛ضعف عصبی و دیوانگی ،انتهای سفیدی در سفیدی است .
سزای سفیدی، پستی و تعفّن است و سیاهی،بلندی و منزلت.

دلستر مالت!